بخش دوم؛ منتقدان در برابر دوستداران اشعار سپهری
در بخش اول پروندهی سپهری انتقادات وارد شده به اشعار او را خواندیم؛ نظر هنرمندانی که شعر سپهری را شعری غیر اجتماعی و خیالی میدانستند. اما بسیاری نیز از سبک شعری سپهری حمایت کردهاند و او را هنرمندی واقعی و اثرگذار میدانند. در این بخش برخی از این نوشتهها را مرور میکنیم:
شاهرخ مسکوب در مقالهی «قصه سهراب و نوشدارو» درجواب انتقادات وارد شده به سپهری چنین مینویسد:
«نوعی روانشناسی اجتماعی مسری و همهگیر، جز برداشت بیواسطه و بیان مستقیم از زندگی اجتماعی را عقبمانده، بیهوده و از سر سیری می داند. صحبت از مرگ، عشق، تنهایی و حسرت از گریز زمان یا هر امر «وجودی» دیگر منشا و انگیزه «خرده بورژوایی» دارد، مگر آنکه در بافت اجتماعی خود و برای هدفی سیاسی به پیش کشیده شود: مثلاً از مرگ ولی مرگ سرمایهداری یا مرگ در راه آرمان صحبت شود، توجه به گذشت زمان به شرط آنکه به آینده ای روشنتر برسد؛ عشق ویژگیها و چگونگی خود را در چهارچوب روابط اجتماعی و طبقاتی بروز میدهد. سخن از پیوند آدمی با طبیعت و بدتر از آن پرداختن و اندیشیدن به مفهوم مبهم هستی- جز از دیدگاه شرایط اجتماعی- کلی بافیهای روشنفکرانه است: روشنفکر خرده بورژوا… در شعر سهراب نمیبینیم آب را چه کسانی گل آلود میکنند، خطاب او کلی است. نه اینه کسانی آب را گل کنند و کسان دیگری به ناچار آن را بنوشند. به عبارت دیگر این شعر ایدئولوژی سیاسی ندارد. و این به خودی خود نه ضعف است و نه قوت»
سیمین بهبهانی در مصاحبهای در مورد سپهری درمورد او چنین میگوید: « آشنایی او با خاور دور، مسافرتش به ژاپن و آشناییاش با “بودیزم” موجب شد تا در شعر سپهری ما به نوعی عرفان برخورد کنیم. آرامشی که او دارد، استفادهای که از لحظه لحظهی زندگی میکند و نهراسیدن از مرگ به شعرهای سپهری خصوصیتی عارفانه میدهد. اندیشه در شعر سپهری جای خاصی دارد که بیشتر از آنکه مادی باشد ماورای طبیعی است. او از محسوسات به معقولات متوجه میشد و میتوان گفت که از این جهت شاعر بسیار خوبی است.»
داریوش آشوری در مقالهای با عنوان سپهری در سلوک شعر، در دفاع از سبک شعری سپهری چنین مینویسد:
« در روزگاری که شاعران نوپرداز همگی زیر فشار جو زمانه که جوی سیاسی بود، قید تعهد اجتماعی و سیاسی را به گردن نهاده و شعرشان آکنده از زبان و تعبیرها و نمادهای سیاسی بود و پسند همگانی، به ویژه پسند نسل جوان، سپهری ساز تنهای خود را مینواخت که تنها گروه اندکی میپسندیدند؛ اما سپهری که هنرمندی وارسته و آزاده بود راه خود را میرفت و اعتنایی به پسند زمانه نداشت و مانند هر هنرمند اصیلی کاری عرضه میکرد بی آنکه انتظاری داشته باشد. تا آنکه زیر و بالا شدن روزگار پس از مرگ او شرایطی را فراهم آورد که کالای او هم خریداران خود را یافت و حتی تب روی آوردن به شعر او سخت بالا گرفت و یکی از چهرههای ثابت هنر و شعر دوران ما شد.»
نویسنده در این مقاله بهترین اشعار سپهری را دو منظومهی بلند او و دفتر حجم سبز میداند: «سپهری در دو منظومهی بلند صدای پای آب و مسافر و سپس در دفتر حجم سبز است که به اوج شکوفایی شاعرانه و زبان و دید مستقل خویش میرسد. دفترهای پیشین شعر سپهری تجربیاند و از نظر زبان و شیوههای بیانی یکدست نیستند و از نخستین دفتر شعر او، که مستقیم زیر نفوذ نیما و توللی است، تا دفترهای بعدی که در آنها از دیوان شمس مولوی گرفته تا هایکوهای ژاپنی تاثیرهای گوناگونی دیده میشود، روی هم رفته نایکدست و تجربی و در بسیاری از شعرها پرگره و ناپخته است.
سهراب سپهری در دو منظومه صدای پای آب و مسافر بینش عارفانه خود را از زندگی و هستی بیان میکند. در این دو منظومه او شاعر و نقاشی است که در عالم بیرون و درون گرد جهان گردیده و در سیر و سلوک معنوی خویش به سر منزلی رسیده و بینش و حکمت زندگی خویش را بیان میکند که یکپارچه شاعرانه و هنرمندانه است. به گمان این نویسنده، اوج کار شاعری سپهری را در همین دو منظومه و در دفتر حجم سبز باید دید و جایگاهی که سپهری در شعر امروز ما یافته و چهرهی یگانهای که از او در ادبیات امروز نمایان شده و رویکرد شعر دوستان در سالهای اخیر به شعر او به خاطر همین دوره از کار شاعرانهی اوست.»
اما شاید بعد از همهی این نقدها، نوشتهی سپهری که خود به خود پاسخی است به همه آن اظهار نظرها جالب توجه باشد. او مینویسد:« دنیا پر از بدی است. و من شقایق تماشا میکنم. روی زمین میلیونها گرسنه است. کاش نبود. ولی وجود گرسنگی، شقایق را شدیدتر میکند. و تماشای من ابعاد تازهای می گیرد. یادم هست در بنارس میان مردهها و بیمارها و گداها از تماشای یک بنای قدیمی دچار ستایش اُرگانیک شده بودم… وقتی که پدرم مرد، نوشتم: پاسبانها همه شاعر بودند. حضور فاجعه، آنی دنیا را تلطیف کرده بود. فاجعه آن طرف سکه بود و گرنه من میدانستم و می دانم که پاسبانها شاعر نیستند. در تاریکی آن قدر ماندهام که از روشنی حرف بزنم… من هزارها گرسنه در خاک هند دیدهام و هیچ وقت از گرسنگی حرف نزدهام. نه، هیچ وقت. ولی هر وقت رفته ام از گلی حرف بزنم دهانم گس شده است. گرسنگی هندی سَبک دهانم را عوض کرده است و من دِین ِ خود را ادا کردهام.»
سهراب سپهری شاعری بود که بر خلاف شرایط زمان خود هرگز به سیاست علاقه نداشت. او دغدغهای فراتر از مسائل و درگیریهای مدام اجتماعی داشت. چیزی که سپهری در زندگی، شعر و نقاشیهای خود به دنبال آن بود فلسفهی زندگی و اتفاقات ساده و زیبای آن بود.همانطور که در شعر صدای پای آب چنین میگوید:
من قطاری دیدم ، فقه می برد و چه سنگین می رفت .
من قطاری دیدم، که سیاست می برد ( و چه خالی می رفت)
سپهریِ نقاش
سپهری بیش از آنکه شاعر باشد یک نقاش بوده و از مهمترین مسائل و علاقمندیهای زندگی او نقاشی بوده است. همانطور که در خاطراتش چنین مینویسد:« وقتی که در کلاس اول دبستان بودم، یادم هست یک روز داشتم نقاشی میکردم، معلم ترکهی انار را برداشت و مرا زد، و گفت: همه درسهایت خوب است. تنها عیب تو این است که نقاشی میکنی.» و حتی در شعر صدای پای آب اشاره میکند که:
پیشه ام نقاشی است:
گاه گاهی قفسی می سازم با رنگ ، می فروشم به شماتا به آواز شقایق که در آن زندانی است
دل تنهاییتان تازه شود
در نقاشی هم مثل شعر، طبیعت و اشکال ساده شدهی آن جانمایهی اصلی کارهای سپهری است. شگرد سهراب سپهری در نمایش طبیعت، اغلب گرفتن بخش کوچکی از آن و قرار دادنش درگوشهای از قاب است. بسیاری از تابلوهای مشهور او در نگاه اول شاید بسیار ساده و محدود به نظر برسند. موضوع نقاشیهای او غالباً مناظر سادهای از طبیعت، اشکال هندسی، سنگها، تنهی درختان و گلها بود.
سهراب در طول عمر هنری خود پیوسته یک نقاش بود و چندین دوره و سبک مختلف را تجربه کرد. نقاشی ژاپنی را دوست داشت، کوبیسم و رئالیسم را تجربه کرد و به نگاه تازهای در نقاشی از طبیعت رسید. بسیاری از کارشناسان فن کارهای او را محصول تحقیقات وسیع او بر نقاشی آن سالهای غرب و شگردهای نقاشی سنتی مشرق زمین میدانند. او نمایشگاههای نقاشی بسیاری در داخل و خارج از ایران برگزار کرد و عادت نداشت که برای روز معرفی در نمایشگاه شرکت کند.
مرتضی ممیز در مورد نقاشیهای سپهری چنین میگوید :
«نقاشیهای سپهری نقاشیهایی است خالص ایرانی. ترکیبهای او چهرهی نجیب و سادهی طبیعت ایران را نشان میدهد.کارهای او مثل تمام آثار ایرانی فروتنانه ابعاد جوهرگونه و عمیق فکر و زندگی ایرانی را مجسم میکند… این که او در شبهای افتتاح نمایشگاهش شرکت نمیکند ژست نمیگیرد. او میکوشد و تمرین میکند که چطور خودرا از قیدهای مصنوعی زندگی تزکیه کند و هی بیشتر و بیشتر به طبیعت نزدیک شود.
نقاشیهای سپهری خیلی ساده است. اغلب مثل یادداشتهایی است که از لحظه های تصویری خیال برداشته است. درواقع او خواسته است که لحظههای زنده را ثبت کند.»
تابلوهای سهراب سپهری از پرطرفدارترین آثار هنری هستند؛ نقاشیهایی که در سالهای اخیر با قیمتهای بالا در حراجیها چکش خورده و به گنجینهی مجموعهدارها و موزهها اضافه شدهاند. از آنجا که سپهری هم دردنیای شعر و هم نقاشی نامی مشهور و آشناست، معمولاً خریداران آثار او بسیارند. در چهارمین حراج آثار هنری در تهران در سال ۱۳۹۴، نقاشی سهراب سپهری با رقم قابل توجه دو میلیارد و ٨٠٠ میلیون تومان گرانقیمت ترین اثر هنرى به فروش رسیده در داخل کشور در سراسر تاریخ هنر کشورمان شد.
مرگ سهراب
از سال ۱۳۵۸ ناراحتی جسمی و علائم سرطان خون در سپهری آشکار میشود. او برای درمان به انگلستان نیز سفر میکند ولی درمان نتیجهای ندارد.
غلامحسین ساعدی، از دوستان شاعر، از آخرین روزهای بیماری سهراب چنین میگوید: «آخرین باری که همدیگه رو دیدیم…قبل از مریضیش… راحت گفت من از دنیا بیزارم. گفتم چرا بیزاری؟ گفت این که دو ماهه کاشونو ندیدم.»
«…درد میکشید. میگفت همیشه از آدمهایی که حرمت زندگی را نگه نمیدارند و خودشان را میکشند تعجب میکردم اما حالا میفهمم چطور میشود که خودشان را میکشند. بعضی وقتها زندگی کردن غیر ممکن است… از نوشته ناتمام آخرش صحبت میکرد.. »
سرانجام سهراب سپهری در اول اردیبهشت ۱۳۵۹ در بیمارستان پارس تهران درگذشت. روز بعد پیکرش در صحن امامزاده سلطان علی در مشهد اردهال کاشان دفن شد.
او در آخرین روزهای پیش از مرگش مشغول نوشتن کتابی بود که نیمه تمام ماند. دستنوشتههای این اثر حدود ۱۰ سال پس از مرگش در کتابی تحت عنوان “اطاق آبی” به چاپ رسید. این کتاب شامل سه متن جداگانه است که آخرین متن ناتمام مانده است. سپهری در این سه متن از عالم کودکی، افکار، فلسفههای مختلف و مشغولیات ذهنی خود نوشته است.
سهراب سپهری در نگاه دیگران
غلامحسین ساعدی در مصاحبهای درموردسهراب چنین میگوید:
« عجیب چند چیز رو دوست داشت. یکی خاک بود یکی پیدا کردن رنگ و رنگهایی که با همدیگه بود…ولی آدمی بود که هیچ وقت خودشو مطرح نمیکرد تابلوهاشو اصلاً جدی نمیگرفت. خیلیها به خاطر داشتن یک تابلو از سهراب سپهری تو خونشون پز میدادند و این آدم یک دفعه میرفت اطراف کاشون و روی خاک میخوابید.
تنها چیزی که من میتونم بگم… در مورد تواضع سهرابه. سهراب هیچ وقت، هیچ وقت خودشو مطرح نکرد. دیگرون بهش پز میدادند و دیگرون ازش استفاده کردند و این آدم مطلقاً هیچ وقت خودشو مطرح نکرد. فروغ فرخزاد یک روز به من گفت تنها چیزی که تاحالا یاد گرفتم از سهرابه. گفتم بابت چی؟ وزن و قافیه شعر؟… گفت تواضع رو از اون یاد گرفتم.»
فروغ فرخزاد از معدود شاعران همدورهی سپهری است که به اشعار او علاقمند است: «سپهری از بخش آخر کتاب “آوار آفتاب” شروع میشود و به شکل خیلی تازه و مسحورکنندهای هم شروع میشود و همینطور ادامه دارد و پیش میرود. سپهری با همه فرق دارد. دنیای فکری و حسی او برای من جالبترین دنیاهاست. او از شهر و زمان و مردم خاصی صحبت نمیکند. او از انسان و زندگی حرف میزند و به همین دلیل وسیع است. در زمینه وزن راه خودش را پیدا کرده. اگر تمام نیروهایش را فقط صرف شعر میکرد، آنوقت میدیدید که به کجا خواهد رسید.»
در سالهای پس از مرگ سهراب سپهری، اشعار او بیش از پیش در میان مردم مشهور شد. از آنجا که زبان سپهری، به خصوص در شعر صدای پای آب و دفتر حجم سبز، بسیار ساده و صمیمی است، عامهی مردم به سادگی با اشعار او ارتباط برقرار کردند. بسیاری از اشعار او توسط هنرمندان مختلف به صورت دکلمه یا آهنگ اجرا شده است. تعدادی از اشعار سپهری با دکلمهی خسرو شکیبایی روانهی بازار شده است، همچنین شهرام ناظری به مناسبت شصتمین سالگرد سپهری آلبوم “در گلستانه” را با آهنگسازی هوشنگ کامکار ساخته است. تا به حال چندین فیلم مستند دربارهی سپهری ساخته شده است و جلال فاطمی، خواهرزادهی سهراب سپهری در حال ساخت فیلمی بر اساس زندگی این شاعر است.
منابع
نشریه کاروان، شماره هفت، فروردین- اردیبهشت ،۱۳۹۵ ویژهنامه سهراب سپهری
سایت انتشارات شادان- نگاهی به زندگی سهراب سپهری
سایت سهراب سپهری
کلیهی متنهای نقل شده از سپهری برگرفته از کتاب هنوز در سفرم – پریدخت سپهری
دانلود کتاب صوتی از اهالی امروز،اشعار سهراب سپهری | |
شعر سهراب سپهری شعری است آهنگین و ملون. کلامی که نبض بسیاری از ما را به تپش واداشته و خون تازهای را با هر بار خوانشش در جانمان به گردش در میآورد. کتاب صوتی از اهالی امروز، گزیدهای منحصر به فرد از اشعار سهراب سپهری با صدای مهرداد اسکویی است… |
نظرات بسته شده است.