چرا باید ادبیات کلاسیک بخوانیم؟
ادبیات کلاسیک چیست؟
مکتب کلاسیک (کلاسیسیسم)، جنبش هنری ادبی نیمهی دوم قرن هفدهم اروپاست. این جنبش، مبتنی بر آفرینش آثار هنری و ادبی با الهام از هنر باستانِ یونان و روم و بازگشت به اصول و ارزشهای زیباییشناسی آنان است.
کلمهی کلاسیک نوعی صفت و به معنای درجه اول است. آثار هومر، سوفوکل، نمونههایی از ادبیات کلاسیک هستند. این اصطلاح فقط به رمان محدود نمی شود؛ همچنین می تواند شامل حماسه، شعر، تراژدی، کمدی، روحانی و دیگر اشکال نوشتن نیز باشد.
انواع ادبیات کلاسیک بخشی از پازل تاریخ هستند و حتی اگر داستان و افسانههای آنها جذاب نباشند میتوان این نوشتهها را نمایانگر یک سبک نوشتاری منحصربهفرد دانست.
اثر کلاسیک چیست؟
آثار هنری زیادی هستند که ما از آنها به عنوان آثار کلاسیک نام میبریم. همهی آنها در یک ویژگی مشترک هستند: اینکه این آثار نمونههای برجستهی هنر و فرهنگ آن سرزمین هستند.
کلاسیسیسم در ادبیات به طور مشخص در فرانسه شکل گرفت. اما تاثیری که این مکتب در رشد و موفقیت هنرمندان فرانسوی داشت، باعث توسعهی آن به شکل یک جریان فراگیر در اروپا نشد. سالهای زیادی طول کشید تا هنرمندان دیگر کشورها به موفقیتی که فرانسویها به دست آوردند، توجه نشان دهند. میتوان گفت این خواست تغییر برای هنرمند قرن 17 فرانسه یک نیاز اساسی بود، زیرا گذشتهی با شکوهی پشت سر خود نمیدید و باید با اصول و قواعدی که یونانیان و رومیان باستان با آن آثار باشکوه خود را خلق کرده بودند، هنر خود را بنا میکرد.
آثار کلاسیک، در جستجوی تعادل و کمال هستند و از هرج و مرج و بینظمی گریزان. آثار کلاسیک از طبیعت انسان، آن طور که حقیقت کمال یافتهی او را نشان دهد، تقلید میکند. نباید این تقلید همراه با حشو و زواید و نمایش صفات پست انسانی باشد. اصل عقل نیز در اینجا هویدا است، زمانی به شکل خردگرایی محض است و زمانی دیگر به تحلیل، تقلیل پیدا میکند. آثار کلاسیک هم آموزنده و هم خوشایند هستند.
انتخاب کلمات با دقت و بر اساس اصل وضوح و ایجاز است. در اثر کلاسیک، نویسنده اجازه ندارد حقیقتی که مناسب به بیان کردن نیست و چیزی که اتفاق آن در واقعیت ممکن است اما برای هنر مضحک است در کار خود بیاورد. او باید به “حقیقتنمایی” وفادار بماند و از چیزی حرف بزند که وقوع آن برحسب ضرورت امکان دارد. همینطور باید برازندگی را در کار خود رعایت کند و به اصل “هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد” به طریق ارسطویی پایبند باشد.
ویژگیهای آثار کلاسیک
ادبیات کلاسیک بیان زندگی، حقیقت و زیبایی است. در واقع اثری است که از زمانی که نوشته شده است از کیفیت هنری بالایی برخوردار باشد. کتاب کلاسیک را باید به خاطر ساخت، هنر و ادبیات آن قدر دانست و شاید به دلیل قدمت زبان پرفروش نباشند اما میتوان از آن آموخت و الهام گرفت.
یک اثر کلاسیک از ماندگاری برخوردار است. در واقع کیفیت، تأثیر و تحسین آن فقط مربوط به زمان نوشته شدن آن نیست و حتی برای نسلهای پس از نویسنده نیز ارزشمند و قابل استفاده است. آثار بزرگ ادبیات، مضامینی را در بر میگیرد که توسط طیف گستردهای از پیش زمینهها و تجربههای خواننده درک میشود. از میان این مضامین میتوان به عشق، نفرت، مرگ، زندگی و ایمان که اساسیترین پاسخهای عاطفی خواننده را دریافت میکند، اشاره کرد.
کلاسیکها همیشه میان تاریخ ایدهها و ادبیات چه ناخوداگاه و چه به طور خاص ارتباط ایجاد میکنند، در واقع یک نویسنده کلاسیک به نویسنده پس از خود الهام میبخشد و میتواند در دهههای بعدی و حتی قرنها بر روی آثار نویسندگان دیگر تأثیر بگذارد.
چرا باید رمان کلاسیک بخوانیم؟
چون آموزههای این داستانها تاریخ مصرف ندارند و از آنجا که عموما به مسائل اساسی انسانی پرداختهاند، پس مختص تمام دورهها و جوامع هستند. شخصیتها، احساسات، تجربیات، مضامین، ارزشها و دیدگاههای بیانشده را در جامعهی امروزی پیدا میکنیم و اگر دغدغهمند باشیم سوالهای مهمی برایمان پیش میآید که به دنبال پاسخ این پرسشها بسیاری از گرههای ذهنیمان باز خواهد شد.
به اینترتیب آثار کلاسیک ذهن را به چالش میکشند. دانستنِ این که شکل این تجربیات چیست و چگونه خودشان را در زندگی ما و دیگران نشان میدهند کمک میکند تا درک عمیقتری از خودمان داشته باشیم.
وقتی متون کلاسیک را میخوانیم دگرگونی جوامع، انسانها، اجتماع و نوع زندگی بشر از گذشته تاکنون را درک میکنیم و میتوانیم مهارت اجتماعی خود را بهبود بخشیم و به تاریخ غنی خود ببالیم، زیرا که ادبیات کلاسیک آیینه فرهنگ و تاریخ غنی ماست.
خواندن اثر کلاسیک چه فایدهای دارد؟
در فراگیری آثار کلاسیک نکتهی مهم، خواندن اصل اثر است. زیرا دنیای خواندن با شنیدن در اساس متفاوت است و در یک اثر کلاسیک با یک کل مواجهایم که زبانش خاص همان دورهای است که در آن رخ داده و اگر از کسی آن را بشنویم؛ آن را از زبان آن فرد در عصر حاضر شنیدهایم و نه زبان متن در همان عصر و تاثیرش کاملا متفاوت خواهد بود.
برای مثال، اگر انسان از تمام ادبیات کلاسیک ایران تنها یک حکایت کوتاه از حکایتهای سعدی را بخواند و به کار ببندد به راستی که دیگر هیچ مشکل اخلاقی در زندگیاش پیدا نخواهد کرد. حکایتی زیبا از حکایتهای سعدی که در آن دختری پدرش را ملامت میکند که چرا هنگامی که سگی پای تو را گزید تو نیز پایش را نگزیدی و آنگاه پدرش پاسخ شیرینی به او میدهد و میگوید: دخترم گزیدن خوی سگ است و ما انسانیم، انسان نباید خوی سگی پیش گیرد. درک حقیقی همین حکایت کوتاه بر نیاز مبرم جامعه امروزی به ادبیات کلاسیک صحّه میگذارد، ادبیات، نوعی ترجمان فرهنگ دینی جوامع است و ارزشهایی را زنده نگه میدارد که به هر دلیل با فطرت ما روبرو است.
کلاسیک نویسان برجسته
از نویسندگان برجستهی کلاسیک میتوان به تولستوی، داستایفسکی، مارسل پروست، جیمز جویس، ایوان تورگنیف، اسکات فیتزجرالد، مارک تواین و… اشاره کرد.
در فرانسه، رمان کلاسیک هفت جلدی در جستجوی زمان از دست رفته اثر مارسل پروست که برای اولین بار از سبک جریان سیال ذهن استفاده کرده است و به نوعی پایهگذار ادبیات مدرن کلاسیک است، در انگلستان، اولیس اثر جیمز جویس، در آمریکا گتسبی بزرگ اثر اسکات فیتزجرالد، در روسیه جنگ و صلح اثر تولستوی و… همه رمان های کلاسیک بسیار مشهوری هستند که کم و بیش با آنها آشناییم.
در ادامه به دو نمونه از معروفترین آثار کلاسیک به اختصار، اشاره میکنیم:
1-شاهزاده و گدا؛ اثری که بوی کهنگی به خود نمیگیرد
کتاب شاهزاده و گدا اثر مارک تواین، از معروفترین آثار کلاسیک است. شاهزاده و گدا روایتگر داستان دو شخصیت اصلی به نامهای تام و ادوارد است که یکی از این دو شخصیت ولیعهد است و دیگری گداست.
هدف نویسنده از نگارش شاهزاده و گدا از یک سو، انتقاد در خصوص فساد دربار انگلستان و از سویی دیگر فساد اخلاقی است که در میان مردمان تهیدست جامعه رواج یافته است. مارک تواین کوشیده تا از طریق نگارش این کتاب اعتراض خود را نسبت به اختلافات طبقاتی و ناعدالتیهای اجتماعی آن دوران انگلستان به تصویر بکشاند.
2-آناکارنینا؛ شاهکار نویسنده اخلاقگرا
شاید یکی از معروفترین رمان های کلاسیک جهان، رمان روسی آناکارنینا اثر لئو تولستوی باشد. با این حال از قرن نوزدهم تا به حال، طرفداران پروپاقرص خود را داشته است. این کتاب برخلاف آثار دیگر تولستوی درونمایهای اجتماعی و عاشقانه دارد و علاوه بر پیرنگ قوی، ما را با شرایط اجتماعی در روسیه درباری قرن ۱۹ آشنا میکند.
زیبایی این اثر در این است که شما به شدت با شخصیت اول این کتاب یعنی آنا احساس همذات پنداری خواهید کرد و تجربههای او، به تجربههای شما تبدیل میشود و عمق شخصیتها را درک خواهید کرد. علاوه بر اینها درک کلیای از شرایط جغرافیایی، اقتصادی و اجتماعی روسیه و به خصوص شهر مسکو در آن زمان به ما میدهد.
چرا باید نسخهی اصلی آثار کلاسیک را بخوانیم هر چند فیلم آن را دیدهایم؟
شاید در زندگی پرسرعت و پرمشغلهی انسان مدرن گاهی وقت برای کارهای روزمره هم کم بیاید چه برسد به خواندن کتابهای دوجلدی و هزار صفحهای کلاسیک. اما اشتباه نکنید کلاسیکها را باید خواند.
بازتاب آثار کلاسیک در زندگی موجب آن میشود که فرد جایگاه هویتی خود را در بطن فرهنگ شناسایی کند. خواندن به طور کلی به ما قدرت همذاتپنداری میدهد. قدرت زندگی کردن به جای انسانهای دیگر، زندگی در شرایط مختلف و در اعصار گوناگون. رمان خواندن درست مثل سفر کردن است با این تفاوت که شما جهان را از دریچه نگاه انسان دیگری میبینید و طور دیگری به دنیا نگاه میکنید. اما خواندن کلاسیکها این شرایط را فراتر میبرند و حتی به شما اجازه میدهند دنیای دیگری از آداب و رسوم و فرهنگ و زمان را ببینید.
برای مثال روسیهی قرن هجده یا انگلیس قرن شانزده را حتی با سفر هم نمیشود دید و شناخت آن هم با دیدن فیلم بهطور کامل اتفاق نمیافتد. اما قطعا با خواندن رمانهای کلاسیک میتوان به فهمی کلی دربارهی آن زمان از زبان انسانهایی که در بطن آن جامعه زندگی کردهاند رسید. شاید پیرنگ اصلی این کتابها که اکثرا در موضوعات عشق، خانواده و جنگ میگذرد معمولی باشد، اما شرایط اجتماعی، تاریخی، اقتصادی در آن رمانها با ادبیات نوین متفاوت است و این چیزی است که از چشم خوانندهی امروزی پنهان میماند. این تجربیات را جز با خواندن کامل آثار کلاسیک نمیتوان به دست آورد.