بیایید ما هم از یک قصه شروع کنیم. چرا که قصه رهایی بخش است. مردی فقیر و ژنده پوش که در یک کارگاه آهنگری کار میکند. بعد از ساعتهای طولانی کار، اجازه پیدا کرده تا برای چند ساعتی استراحت به پیش خانوادهاش برود… قبل از ترک محل کارش، و بعد از اینکه به خوبی از غفلت همکارانش مطمئن میشود. بقچهای را در زیر لباسش پنهان میکند و با سرعت هرچه تمام به خانه میرود. بعد از رسیدن به خانه و بعد از این که خوب از بسته شدن در مطمئن شده، نفس راحتی میکشد و پارچهی بقچه را باز میکند. در داخل بقچه کتابی ست. دستهای روغنی مرد جلد آن را سیاه می کند. تنها چند ساعت برای مطالعه ی آن وقت دارد. و پس از آن مرد این فرصت را خواهد داشت تا داستان خودش را به این کتاب اضافه کند. مرد فرصت این را خواهد داشت تا از به حاشیه رانده شدن بگوید. مرد فرصت این را خواهد داشت که از طبقهی حاکم و ستمگر، در داستانش انتقام بگیرد…
کتابی که مرد قصهی ما مشغول خواندن و سپس نوشتن آن است قرار است تبدیل به کتابی شود که تاریخ را برای همیشه تغییر خواهد داد. مرد داستان ما مشغول خواندن «هزار و یک شب» است.
هزار و یک شب ، اقیانوس قصهها
هزار و یک شب برای آنکه به دست او برسد، سفرهای فراوانی کرده است. هیچ یک از نویسندگان این کتاب معلوم نیست. همهی مردم، هزار و یک شب را نوشته اند. جغرافیای آن هم مشخص نیست. هر چند که نظریات مختلفی دربارهی آن وجود دارد که مشهورترینش می گوید هزار و یک شب ابتدا در هند متولد شده، داستانهایی که به تناسخ اشاره میکنند، گواه همین مسئلهاند. بعد از هند به ایران رفته و در ایران نسخهای ایرانی از آن بازنویسی شده. اسمهای شهرزاد، شهباز و شاه زمان در کتاب در همین سفر به ایران انتخاب شدهاند. در این زمان نام این کتاب هزار افسان شده است. هزار افسانی که بعد از حملهی اعراب مفقود شد و دیگر هیچکس خبری از آن ندارد. از هزار افسان تنها یاد و خاطره باقی ماند و حافظهای که تعدادی از داستانها را به خاطر سپرد. این داستانها به بغداد دورهی میانه سفر کردند و عربی شدهاند. و پس از آن آخرین مقصد هزار و یک شب مصر بود.
آخرین چاپ هزار و یک شب در بولاق مصر منتشر شد و پس از آن در سال ۱۷۰۴ میلادی، به دست اروپاییان افتاد و اول به فرانسه و بعد به انگلیسی ترجمه شد. همین ترجمه هم روند اضافه شدن قصه ها را متوقف کرد. در واقع شاید بتوانیم اینطور فکر کنیم که اگر هزار و یک شب به اروپا نمیرفت و ترجمه نمیشد، هنوز شاهد تولید داستانهای جدیدی در آن بودیم.
از قرن ۶ پیش از میلاد تا اوائل قرن ۱۸ میلادی، هزار و یک شب سینه به سینه گشت و نوشته شد. توسط چه کسی؟ نمیدانیم. تنها میدانیم که نویسندههای آن از مردم کوچه و بازار بودند. از مردمی که از سلطه و فشار طبقهی حاکم به تنگ آمده بودند شاید برای همین باشد که در بسیاری از داستانهای هزار و یک شب، یک چیز مشترک است. نویسندهها تنها یک چیز را با خشونت تمام به ما یاد آور میشوند: انسان به حاشیه رانده شده، به متن باز میگردد و انتقام میگیرد.
داستان به ظاهر ساده آغاز میشود. پادشاهی پس از آنکه از همسر خود خیانت دیده است، تصمیم میگیرد تا تمام زنان شهر را از میان ببرد. در این میان دختری به نام شهرزاد به همراه خواهرش راهی قصر پادشاه میشود. پادشاه بسیار عصبانی ست و میخواهد هر دو را بکشد اما خواهر شهرزاد از او میخواهد تا قبل از مرگ برایش داستانی تعریف کند و شهرزاد شروع میکند به قصه گویی. با شنیدن قصهها، پادشاه کنجکاو میشود که پایان داستان را بداند و برای همین از کشتن شهرزاد و خواهرش دست بر میدارد. داستانها هر شب تکرار میشوند. تا جایی که در میانهی قصه، پادشاه از خیر کشتن شهرزاد و همهی زنان میگذرد. اما شهرزاد باهوشتر از آن است که همین جا دست نگه دارد و باز هم قصهگویی را ادامه میدهد. تا جایی که پادشاه به طور کلی تغییر کند.
هزار و یک شب یک نمونهی کامل قصه درمانی ست. نمونهی کاملی که به ما نشان میدهد که تعریف کردن داستانها نجاتبخش است. مشابه همان چیزی که در دنیای امروز در داستانهای روانکاوانهی اروین یالوم میبینیم. شهرزاد در داستانهایش پادشاه را متوجه میکند که همه چیز نسبیست و چه بسا همسر او هیچ خیانتی نکرده است. داستانهای شهرزاد قصهگو در کتاب هزار و یک شب سرشار از فریاد مردمانیست که صدای آنها خاموش شده است. مردم با نوشتن قصههای هزار و یک شب این فرصت را پیدا کردهاند که خود واقعیشان را بدون ترس از محاکمه شدن، نشان دهند.
به مرد اول داستان برمیگردیم. حالا داستان خودش را هم به مجموعهی هزار و یک شب اضافه کرده و باید آن را به دست کس دیگری برساند. مرد داستان ما نمیداند که صدها سال بعد، چیزی به نام دنیای مجازی به وجود میآید. جایی که مردمان میتوانند بدون آنکه اسمشان شناخته شود یا هویتشان فاش شود قصههای خودشان را تعریف کنند. چرا که قصه در همهی دوران، با هر ابزار و وسیلهای برای همهی مردم، رهایی بخش است.
نظرات بسته شده است.