از فرانکلین تا لاله زار

112

از فرانکلین تا لاله زار عنوان کتابی نوشته‌ی سیروس علی‌نژاد است. نوشتن درباره‌ی کتاب‌ها، به خودی خود کار سختی‌ست. اگر این کتاب درباره‌ی یک جوان‌مرد باشد، کار حتی از این هم سخت‌تر می‌شود. باید جوری بنویسی که بعدها شرمنده‌ نباشی. باید تمام ظرافت‌ها و جزییات کتاب را جوری بنویسی که همه بدانند این کتاب درباره‌ی چه کسی نوشته شده و در عین حال داستان را لو ندهی.

همایون صنعتی‌زاده یکی از همین جوانمردهاست. از کودکی‌ سخت و شیرینش تا بزرگسالی، خواسته که باری از دوش آدم‌ها بردارد. خواسته که مسئله‌ای را حل کند و خواسته که زندگی را راحت‌تر کند.

راز و رمز جوانمردی اما، فقط این نیست. جوان‌مرد بودن کار سختی نیست. هر کسی می‌تواند آن را بیاموزد. همایون صنعتی زاده، اما هم جوانمرد بود و هم اعجوبه.

از فرانکلین تا لاله زار ، نگاهی به زندگی اعجوبه

اعجوبه بهترین وا‌ژه‌ای‌ست که می‌توان با آن او را توصیف کرد. همان‌طور که در بخش اول کتاب صوتی از فرانکلین تا لاله‌زار می‌شنویم:

اعجوبه! آن‌قدر زندگی جالبی دارد که آدم می‌ماند از کجا شروع کند: از تأسیس انتشارات فرانکلین که معروف‌ترین کار اوست؛ از دائره المعارف فارسی که حاصل فکر و ابتکار او بود؛ از چاپ کتاب‌های درسی که به دست او سامان یافت؛ از سازمان کتاب‌های جیبی که انقلابی در تیراژ کتاب ایجاد کرد؛ از مبارزه با بی‌سوادی که اول بار او شروع کرد؛ از چاپخانه افست که او بنا نهاد؛ از کاغذسازی پارس که او بنیانگذارش بود؛ از کشت مروارید که در کیش آغاز کرد؛ از کارخانه رطب زهره که به دست او پا گرفت؛ از پرورشگاه صنعتی کرمان که تا پایان عمر زیر نظر او بود؛ از شهرک خزرشهر که بنیاد اصلی‌اش را او گذاشت؛ از کارخانه گلاب زهرا که به دست او ساخته شد؛ از کتاب‌هایی که ترجمه کرد؛ از شعرهایی که سرود؛ و یا از مقالاتی که نوشت.

واقعاً بعضی‌ها در نوسازی ایران سهم قابل ملاحظه‌ای دارند. سهم همایون صنعتی‌زاده در نوسازی ایران فراموش‌نشدنی است…

کتاب صوتی از فرانکلین تا لاله‌زار با مقدمه‌ای از گردآورنده‌ی کتاب (سیروس علی‌نژاد) آغاز می‌شود و با گفتگوهایی با همایون صنعتی‌ زاده و همکاران او ادامه می‌یابد.

در تمام طول کتاب صوتی از فرانکلین تا لاله زار، محو تلاش خستگی ناپذیر او می‌شوید و دهانتان از تعجب باز می‌ماند. اما بیایید ببینیم که این شخصیت تاثیر گذار، واقعا که بود؟

همایون صنعتی زاده که بود و چه کرد؟

در سال ۱۳۰۴ در خانواده‌ای متمکن به دنیا آمد. پدرش عبدلحسین صنعتی زاده، از تجار و از نخستین رمان‌نویسان ایران بود. مادرش قمرتاج دولت آبادی، خواهر میرزا یحیی دولت‌آبادی، از زنان پیشرو دوران محسوب می‌شد. پدر و مادرش از کودکی با هم اختلاف داشتند تا جایی که همایون صنعتی زاده در همان سن ده سالگی به این همه کشاکش و درگیری در خانه اعتراض می‌کند و نتیجه‌ی این اعتراض می‌شود آنکه سرپرستی او را به پدربزرگش در کرمان می‌سپارند. و همین پدربزرگ می‌شود اسطوره‌ی زندگی همایون صنعتی‌زاده در کودکی.

حاج اکبر، پدر بزرگ او، مردی باهوش و دنیا دیده و نیکوکار و نیکو سرشت بود. بخشی از ثروتی را که با زحمت بسیار از پارچه‌بافی به‌دست آورده بود صرف احداث پرورشگاهی کرد که هنوز هم پابرجاست. او اگرچه ناشنوا بود اما هیچ‌وقت برای گفتن حرف حق فرو گذار نمی‌کرد. و همایون از همین پدربزرگ، راه و رسم مهربانی و نیکوکاری را آموخت و بالید. او خود می‌خواست تا راه پدربزرگ را ادامه دهد.

همایون در جوانی تن به تحصیل دانشگاهی نداد، با این حال در زندگی او معلمان بسیاری وجود داشته‌اند. او در دوران جوانی و نوجوانی مسیر پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشت. در طول زندگی‌اش بسیار تجربه جمع کرد و خطر کرد و در پایان، برحسب اتفاق، شیفته‌ی نشر و کتاب شد و با تاسیس شعبه‌ی تهرانِ انتشارات فرانکلین آمریکا، درخشش خود را آغاز کرد.

کارنامه‌ای درخشان

اما این تنها موفقیت کارنامه‌ی درخشان او نیست. او در طول زندگی خود اقدامات بسیاری انجام داد. بعضی را به نتیجه رساند و برخی را بی‌نتیجه رها کرد. با این حال میزان کارهای موفق او به حدی زیاد است که هر انسانی را متعجب می‌کند:

پایه گذاری انتشارات فرانکلین و دایره المعارف فارسی(مصاحب)، سامان دهی چاپ کتاب‌های درسی، تاسیس سازمان کتاب‌های جیبی، شرکت سهامی افست، کاغذسازی پارس، شرکت رطب زهره، شهرک خزرشهر و در سال‌های آخر زندگی، کاشت گل سرخ در لاله زار کرمان و احداث کارخانه‌ی گلاب.

با این‌حال، وقتی به زندگی یک انسان نگاه می‌کنیم و از او برای دیگران یک اسطوره می‌سازیم، خوب است که واقع بین باشیم. همایون صنعتی زاده‌ هم مانند تمام افراد دیگر، در زندگی خود شکست‌هایی داشته‌ است. مانند طرح کشت مروارید در جزیره‌ی کیش یا طرح سوادآموزی در روستاهای قزوین. هر چند که حتی این شکست‌ها هم سرشار از درس و تجربه‌اند و او را به شخصیتی که امروز دارد رسانده‌اند.

مانند یک کودک، کنجکاو

در جایی از کتاب جملاتی می‌شنویم که ممکن است در نگاه اول برایمان عجیب باشد:

من هیچ‌وقت به کار به عنوان کار نگاه نکردم. یک جور سرگرمی و بازی‌ست برای من. مثل بچه‌ای که کنار ساحل نشسته باشه خانه بسازه. کار دنیا هم برای من همیشه همین بوده. سرگرمی من است. دارم بازی می‌کنم.

این کلمات برای ما که در منطق و زندگی بزرگسالی غرق شده‌ایم بی معناست. مگر می‌شود کودکی کرد و با همین کودکی کردن تا این حد موفق بود؟ آن هم در دنیایی که برای آدم‌های بالغ جا کم می‌آید!

کتاب صوتی از فرانکلین تا لاله زار با اطمینان به ما می‌گوید بله! چون ریشه‌ی تمام خلاقیت‌ها و سازندگی ما در کودکی‌ست. و از راه همین کودکی می‌توانیم خطر کنیم و به طرح‌ها وابتکاراتی که به ذهن هیچ کس نمی‌رسد، فکر کنیم.

تمام چیزهایی که درباره‌ی همایون صنعتی زاده خواندید و قرار است در کتاب صوتی از فرانکلین تا لاله زار بشنوید را در گوشه‌ای از ذهنتان نگه دارید و اجازه دهید اشاره‌ای کنیم به جمله‌ی پشت سر هر مرد موفق، زنی موفق قرار دارد. کلیت این جمله شاید درست باشد. اما چرا پشت سر؟ چرا باید پشت سر هر مردی، زنی موفق باشد؟ نمی‌شود این دو نفر کنار هم حرکت کنند و در مسیر موفقیت، کمک حال یکدیگر باشند؟

پاسخ ساده است. البته که می‌شود. در زندگی همانیون صنعتی زاده نمونه‌اش را می‌بینیم. بانو شهین‌دخت سرلتی! بانوی گل سرخ… زنی که در کنار همایون صنعتی‌زاده تا آخرین نفس ایستاد. بالا و پایین زندگی را تحمل کرد. درخشید و بعد آرام و بی صدا رفت. نقش او را به عنوان یک همراه و یک همسر در زندگی اعجوبه نمی‌توان نادیده گرفت شاید حتی او بود که اعجوبه را تبدیل به یک جوان مرد کرد.

نظرات بسته شده است.