این روزها در چرنوبیل چه می گذرد
دختر جوان با ترس و لرز، در فاصلهی یک صد متری از راکتور اتمی شماره چهار چرنوبیل ایستاده بود. دستگاهی که تشعشات رادیواکتیویتهی هوا را نشان میداد، داشت با شدت تمام بوق میزد و هرچه به راکتور اتمی نزدیک میشد، صدای دستگاه هم بالاتر میرفت، که این مسئله بیشتر از قبل او را میترساند. شهر، کاملا متروکه و خالی از سکنه به نظر میرسید.
او، آنجا بود تا در ۲۵ امین سالگرد بدترین فاجعهی اتمی جهان، گزارشی تهیه کند. و هر لحظه میخواست که کارش هر چه زودتر تمام شود و محل را برای همیشه ترک کند.
کلاهک اتمی نیروگاه کاملا زنگ زده بود اما با گذشت ۴۷ سال، هنوز تشعشعات اتمی فراوانی ساطع میکرد، اینجا واقعا جای زندگی نبود.
دختر با نگرانی دوربین خود را آماده کرد تا از منظرهی متروک شهر فیلمبرداری کند که ناگهان سر جایش خشکش زد. از دودکش خانهای همان حوالی، دودی به هوا بلند شده بود.
با خودش فکر کرد: آخر کدام آدم عاقلی میتواند اینجا زندگی کند؟خاک، آب و هوای چرنوبیل جزو آلودهترین چیزهای کرهی زمین است. و پلیس امنیتی مراقب است تا هیچ کس بدون هماهنگی به این منطقه وارد نشود. هیچ موجود زندهای نباید حوالی این منطقه زندگی کند.
اما داستان حقیقی چرنوبیل با آنچه او فکر می کرد متفاوت بود.
چرنوبیل، روایتی دیگر
به خانهای که دود از دودکشش بلند شده بود رفت و با قیافهی مهربان خانم میانسالی مواجه شد که با کمی نگرانی به او لبخند میزد. این خانم هانا زاوورتانیا نام داشت. دختر جوان از او پرسید که اینجا چه میکند؟ و در کمال تعجب، شنید که هلنا شهردار شهر کاپاواتیست، شهری با هشت نفر جمعیت!
هلنا توضیح داد که جمعیتی نزدیک به دویست نفر در کل منطقه زندگی میکنند که اغلب زن هستند. صدها هزار نفر در زمان انفجار از منطقه تخلیه شدهاند، اما همه این سفر را قبول نکردهاند. و تعدادی از مردم قبول کردند تا با پذیرفتن تمام سختی ها به زندگی غیر قانونی خود در این مکان ادامه دهند.
زنان این ناحیه که اکنون بین ۷۰ تا ۸۰ سال سن دارند، تمام بایدها و نبایدهای امنیتی را نادیده گرفتهاند، حاضر شدهاند در بدترین شرایط زندگی کنند، اما خانهشان را ترک نکنند. برای این کار روی قانون پا گذاشتهاند. یکی از زنها به سربازی که برای بار دوم سعی داشت او را از محل خارج کند، اینطور گفت:
«همین حالا من را بکش و گورم را بکن. وگرنه دوباره به خانهام باز میگردم.» دختر خبرنگار حالا موضوع جدیدی برای بررسی داشت و تصمیم گرفت تا همین موضوع را ادامه بدهد.
واقعا چرا کسی باید بخواهد به چنین جای آلودهای باز گردد؟ نه خاکش توانایی کشت محصولی را دارد، نه آبش قابل استفاده است و حتی هوا پر از تشعشعات خطرناک اتمیست. رفتار این خانمهای میانسال، بدون شک یکی از عجیب ترین رفتارهای بشریست.
او متوجه شد در اطراف چرنوبیل دهکدههای پراکندهای هست که در هر کدام تعداد کمی از مردم به صورت غیرعلنی و غیر قانونی به زندگیشان ادامه میدهند.
در زبان خودشان به پیرمرد «بابا» و به پیرزن «بابوشکا» میگویند. تمام این باباها و بابوشکاها، در این دهکدهها پراکنده شدهاند. بعضی دهکدهها تنها شش یا هفت نفر ساکن دارد.
نباید فراموش کرد که افرادی که در این منطقه زندگی میکنند از بزرگترین مصیبتهای تاریخ بشری جان سالم به در بردهاند و با نازیها، جنگهای خارجی و داخلی وحشتناک و بسیاری از اتفاقات ناگوار دیگر روبرو بودند، شاید برای همین دیگر در برابر فاجعهی اتمی چرنوبیل رمقی برای واکنش نشان دادن نداشتند. اما برای آنها، اینکه در کنار مزار نزدیکانشان زندگی کنند و بمیرند خیلی بهتر از این است که در ساختمانهای دولتی بلند حومهی کیف (kyiv) زندگی کنند.
شهری مرده، پر از زندگی
با کمی بررسی بیشتر میتوان فهمید که این منطقهی مرده، سرشار از زندگیست، حتی با اینکه سازمان بهداشت جهانی تعداد مرگ و میر مرتبط با سانحهی چرنوبیل را ۴۰۰۰ نفر اعلام کرده است و سرطان تیروئید بیشترین علت مرگ و میر در این ناحیه است، اما باز هم بازماندگان به زندگی خود ادامه میدهند و حاضر نیستند تسلیم شوند.
همهی ما بارها در زندگیمان اسبابکشی کردهایم. خانه برای ما مفهومیست که مدتی به آن دل میبندیم، اما میدانیم که بلاخره روزی اقامتمان تمام میشود و باید کوچ کنیم. اما برای بابوشکاها، خانه مفهومی ابدی دارد. آنها خانهشان را از ابتدای تولد تا مرگ حفظ میکنند و حاضر نمیشوند آن را به هیچ قیمتی از دست بدهند. علاقهی آنها به محل زندگیشان بینظیر است. برای آنها سرزمین مادری، خودِ مادر است. هرگز نمیتوانند آن را ترک کنند.
یک سوال مهم از چرنوبیل
همهی اینها را گفتیم اما جالبترین بخش این داستان هنوز ناگفته باقی مانده است: این بابوشکاها که در دهکدهی محل زندگی شان باقی ماندهاند، به طور میانگین بیشتر از دیگرانی که از این منطقه رفتهاند عمر کردهاند. آیا وصل بودن به سرزمین آبا و اجدادی کمک میکند تا شادتر زندگی کنیم؟ آیا عشق به کشور و محل زندگی، جوانمان میکند؟
آیا سرزمین مادری میتواند درمانی برای ناراحتیها و اندوهمان باشد؟
به چند سال دیگر بیاندیشید که این بابوشکاها برای همیشه از دنیا رفتهاند و زمین مادریشان را برای همیشه ترک کردهاند. و دیگر در این دهکدهها هیچ کس زندگی نمیکند. چند سال دیگر چرنوبیل به جایی کاملا خالی از سکنه تبدیل شده است که شاید در بهترین حالت، دانشمندان یا تورهای گردشگری به آن سر بزنند.
اما پیام بابوشکاها هرگز فراموش نخواهد شد. پیام عشق به خانه و معجزهی زیستن در سرزمین مادریمان. ماجرای چرنوبیل در همه جای دنیا سر و صدای فراوانی کرد. از سریال محبوب آن که همین چند وقت پیش ساخته شد. تا کتابهای سوتلانا الکسویچ که هم جایزهی نوبل را بردند و هم در همهی جای دنیا ترجمه شدند. استودیو نوار هم کتاب صداهایی از چرنوبیل را که برندهی جایزهی نوبل شده، صوتی کرده است.
متن بالا ترجمهای آزاد از مقالهی the babushkas of chernobyl بود، نوشتهی هولی موریسن، خبرنگار جوان داستان ما.
نظرات بسته شده است.