جورج اورول رمان ۱۹۸۴ را حدودا در سال ۱۹۴۹ نوشت و به پایان برد. تقریبا سی و پنج سال پیش از فرا رسیدن سالی که در کتاب از آن سخن میگفت. برای ما ساکنینِ زمین سال ۲۰۱۶ هم اینک سی و دو سال از ۱۹۸۴ گذشته است. ما هم اینک همانقدر از سال هزا و نهصد و هشتاد و چهار فاصله داریم که جرج اورول وقتی در حال بیماری و درست یک سال پیش از مرگ رمان معروفش را مینوشت. در زمان اورول احساس میشد جنگ سرد به زودی دنیا را به شکل کامل تغییر خواهد داد و رمان اورول نیز در حقیقت بیش از هر چیز واکنشی به این تغییرات احتمالی بود. دو کشور بزرگ اوشینیا و اوریشیا در رمان شباهت انکارناپذیری به حدود نفوذ بلوکهای غرب و شرق در دنیا داشتند (به استثنای اینکه اورول نفوذ کمونیسم و بلوک شرق در اروپا را زیاده از حد جدی گرفته بود، بلوک شرق هرگز نفوذی در اروپای غربی پیدا نکرد) و توصیف اورول از تاریخ هم چندان دور از تاریخ واقعی نبود.
اگر رمان اورول را نوعی پیشگویی در نظر بگیریم (کاری که البته از ذات ادبیات بسیار دور است)، لااقل از چشم مورخین پیشگویی اورول درست از آب درنیامد. بلوک شرق شش سال پس از تاریخی که اورول در نظر گرفته بود کاملا فرو پاشید و دوران جنگ سرد با پیروزی و هژمونی بلوک غرب تمام شد. اما آیا واقعا چیزی که اورول میگفت این همه دور از حقیقت تاریخی بود؟
رمان ۱۹۸۴ را معمولا در زیرگونهای موسوم به ضداتوپیایی در گونه ادبیات علمی تخیلی دستهبندی میکنند. اینکه این دستهبندی تا چه اندازه روشنگر و درست است موضوع این نوشته کوتاه نیست. حقیقت این است که رمان ۱۹۸۴ به طور مشخص نمایانگر جهان توتالیتری است که در آن حاکمیت به درجهای بینظیر از سلطه پیشرفت کرده است. در این دنیا حاکمیت موفق شده است نه تنها حاکم مطلق جان و مال مردم باشد که حتی اختیار حکمرانی بر مغز و فکر آنها را هم به دست گیرد. حاکمیت دنیای ۱۹۸۴ به کمک وزارت حقیقت تصویری را که از تاریخ و حقیقت به رسمیت میشناسد به عنوان تنها تصویر حقیقی به خورد مردمان میدهد. این حاکمیت دنیایی را اداره میکند که حتی شخصیترین رفتارهای آن (حتی رفتارهای جنسی) باید کنترلشده، حسابگرانه و در اختیار خیری باشد که حاکمان برای مردم تشخیص دادهاند.
منتقدان عموما این رمان را کنایهای به کمونیسم حاکم در شوروی و بلوک شرق نسبت میدادند و همین این رمان را به یک ابزار جدی تبلیغاتی در بلوک غرب تبدیل کرد اما در این میان نکتهای به نظر مغفول مانده است. در رمان اورول بلوک غربی (اشینیا) هم سهمی در این جهان نامراد دارد و از قضا راوی رمان، وینستون اسمیت، ساکن همین کشور است. ناظر بزرگی که در رمان به تمامی رفتارهای مردم نظارت دارد درست حاکم همین نیمه زمین است و در همین نیمه زمین است که زمام حقیقت در اختیار حاکمان قرار گرفته است. برای اورول توتالیتریسم صرفا پدیدهای متعلق به بلوک شرق نبود. در نهایت هم او جان خود را در سنگری از دست داد که آن را با چپگرایان اسپانیایی در نبرد با نیروهای فاشیست ژنرال فرانکو شریک بود.
شاید سی و چند سال پس از سال ۱۹۸۴ وقت آن باشد که داستان را از نو بخوانیم. این بار با نیم نگاهی به بلوک غرب.
بلوک شرق اینک فرو ریخته است. کمونیسم، لااقل به معنایی که در دوران جنگ سرد وجود داشت، دیگر خطری برای دنیای سرمایهداری محسوب نمیشود. اما آیا بلوک باقیمانده، دنیای غرب، همان اشینیای توصیف شده در ۱۹۸۴ امروز هیچ شباهتی به آنچه در رمان آمده است ندارد؟
بدون تردید بیشتر آزادیهای فردی که در رمان ۱۹۸۴ از مردم اشینیا دریغ شده است امروزه در دست مردم است. کمتر کسی میتواند ادعا کند که حاکمیت به او اجازه عشقورزی را نداده است یا ادعاهایی از این دست اما این قطعا تمام ماجرا نیست. شاید حاکمیت به معنای “برادر بزرگ” رمان اورول امروز بر همه رفتارهای ساکنین کشور بزرگ اشینیا ( و البته بیشتر دیگر نقاط زمین) حاکم نباشد اما در عوض جای خود را به ابزار پیچیدهتری داده است که همان اندازه هولناک و همان اندازه سلطهگر است: رسانه!
امروز رسانهها برای ما همزمان نقش وزارت حقیقت، وزارت عشق و باقی ارکان حاکمیت دنیای ۱۹۸۴ را ایفا میکنند. رسانهها تصویری را که تمایل دارند از تاریخ به خورد ما میدهند. آنها تصمیم میگیرند که ما صلاحیت آگاهی از کدام بخشهای تاریخ را داریم و کدام را نه. رسانهها میتوانند با سیاست یک بام و چند هوا حقایق پیرامون ما را تحریف کنند. رسانهها باعث میشوند که ارزش جان آدمیان به جبر اقلیم جغرافیایی متفاوت از هم باشد. امروز رسانهها هستند که به ما القا میکنند چه چیز و چطور بپوشیم. آنها هستند که الگوی زیستی را که تمایل دارند در میان ما رواج میدهند. روابط خصوصی ما، شکل زندگی ما، عادات غذایی ما، تصویر ما از جهان و تاریخ، سلیقه زیباییشناسی ما و … همه و همه امروزه با اختیار مطلق رسانههاست که شکل میگیرد.
با این همه چرا هیچ کس امروز احساسی را ندارد که وینستون اسمیت و معشوقهاش جولیا از تحت نظر بودن و سلطه “برادر بزرگ” داشتند. پاسخ در یک راز نهفته است: رسانهها پنهانگرند. رسانههای امروز برخلاف حاکمان ستمگر دنیای ۱۹۸۴ اجازه نمیدهند تا دیگران از سلطه و قدرت آنها آگاه شوند. رسانهها آموختهاند برای دیکته کردن خواست صاحبانشان به مردم باید این احساس را به آنان القا کنند که در حال انتخاب کردناند. رسانهها امروز به ما دارویی خوراندهاند که باعث میشود هیچگاه به اندازه وینستون اسمیت ۱۹۸۴ آگاه نباشیم؛ آنها ما را در این افسون غرق کردهاند که آزادیم.
توهم داشتن آزادی، بی هیچ تردید، از نداشتن آزادی دردناکتر است…
کتاب صوتی ۱۹۸۴ توسط نوار در حال تولید می باشد. برای خواندن مقالات بیشتر راجع به این کتاب میتوانید به اینجا(+) و اینجا (+) سری بزنید
دانلود کتاب صوتی مزرعه حیوانات از جورج اورول | |
رمان مزرعه حیوانات یا قلعه حیوانات که با زبانی ساده، طنز آمیز و بسیار سرگرم کننده نوشته شده است، و در عین حال، از لحاظ سبک نوشتار در دسته رمان های نمادین و سمبلیک قرار می گیرد، وضعیت سیاسی و اجتماعی دوران خود را به شکل درخشانی بازنمایی می کند…. |
نظرات بسته شده است.