ادبیات داستانی روسیه
ادبیات همواره یکی از راههای شناخت تاریخی و فرهنگی ملتها از یکدیگر بودهاست. ادبیات روسیه به حدی غنی و قوی است که اگر نبود، ادبیات جهان چیزی کم داشت. آشنایی با تاریخ ادبیات روسیه به خصوص در عصر حاضر، به ما این امکان را میدهد تا بتوانیم بهتر و عمیقتر وقایع اجتماعی و فرهنگی این سرزمین را، مورد بررسی قرار دهیم.
ادبیات و آثار ادبی در هر دوره و جامعهای مسائل اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و تاریخی آن دوره و ملت را به تصویر میکشد. اگر سیر در ادبیات یک جامعه ما را به آنچه میخوانیم نرساند؛ یقینا نزدیکتر خواهد کرد. با توجه به تاریخ پر فراز و نشیب کشور روسیه، و نقش کلیدی نویسندگان روس و آثار ادبی آنها در پیشبرد اهداف سیاسی و اجتماعی، لازم است هرچند اندک دربارهی وضعیت ادبی روسیه در قرن بیستم بدانیم. در ابتدا به تعریف ادبیات از زبان لتمان که منتقدی برجسته است میپردازیم:
ادبیات چیست؟
یوریا میخائیلیویچ لتمان، ادیب و منتقد برجستهی روس در توصیف ادبیات اینگونه مینویسد:”ادبیات هیچگاه انبوهی نوشته با ساختار یکنواخت و غیرمشخص نیست. ادبیات نه تنها یک ساختار سازمان یافته است؛ بلکه خود به عنوان مکانیزمی سازماندهنده عمل میکند.” این ویژگی، به ادبیات این امکان را میدهد تا توانایی اندوختن و به وجود آمدن مفاهیم تازه را به هنگام خواندن هر اثر در هر زمانی داشته باشد.
تاریخچه ادبیات روسیه
ادبیات روسیه قدمتي در خور توجه دارد. يكي از غنيترين ادبیات جھان است. ريشه پیدايش آن به نیمه دوم قرن دھم میلادي برميگردد. پیدايش ادبیات در روسیه ارتباط مستقیمي با پیدايش مذھب مسیحیت دارد. بیشتر محققان روسي معتقدند كه خط، و درپي آن ادبیات، با مذھب وارد روسیه شدند.
ادبیات روسیهی باستان
ادبیات روسیه باستان، پایه و بن مایه ادبیات معاصر است. لیخاچُف، محقق بزرگ ادبیات روسیه باستان مینویسد:”حس حیرت انگیز مسئولیت اجتماعی که از ویژگیهای ادبیات دوران جدید است، در ادبیات روسیه باستان شکل گرفته است. در این ادبیات یک دید عمیق و گسترده به جهان هستی به وجود آمده که از ویژگیهای ادبیات قرن نوزدهم نیز می باشد.”
از ویژگی های ادبیات روسیه باستان، می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1- نویسنده به توصیف زندگی شخصی افراد نمیپرداخت. او به توصیف مسائل و مشکلات وطن خود، و وقایع و حوادث ناشی از حوادث تاریخی علاقه مند بود.
2- تخیل در آن نقش مهمی نداشت. نویسنده، وقایعِ کاملا حقیقی و قابل باور را توصیف میکرد. اسامی شخصیتهای آثار، مستند و تاریخیاند.
3- از سبک های اولیه روسیه باستان، “حکایت”ها بودند که در آنها زندگی افرادِ برجستهی مذهبی و دولتمردان بزرگی- که از نظر کلیسا مقدس بودند- توصیف می شدند.
4- موضوعات آثار روسی معمولا مسائلی بودند که روسیه در آن زمان از آنها رنج می برد. برای مثال، در ابتدای قرون وسطی از برادرکشی و اختلاف بین شاهزادگان.
5- از دیگر ویژگیهای آثار روسی باستان این بود که نویسندگان آنها مشخص نیستند و تا قبل از قرن هجدهم به صورت بینام منتشر میشدند.
از رایجترین و متداولترین سبکهای روسی در دوره باستان، “سالنامهنویسی” بود. در این سبک؛ درباریان و راهبان دِیر معمولا وقایعی که خود شاهد آن بودند را یادداشت میکردند. از قدیمیترین سالنامهها “داستان سالهای گذشته” است که راهبی به نام نستور آن را نوشت. نویسنده در این سبک از نوشتن، میکوشد تا حوادث تاریخی را موشکافی کند و علت به وجود آمدن این حوادث را جستجو کند.
قرن 19 و 20 ادبیات روسیه
ادبیات در روسیه از قرن هجدهم به بعد دچار تحولات بسیاری شد. نویسندگانی چون کانتمیر و لامانوسف آغازگر جریانات تعیین کنندهای در ادبیات روسیه بودند. شاعران و نویسدگان مکتب کلاسی سیسم با رویکرد حمایت از دولت، دست به قلم شدند. پس از آنها مکتب سانتی منتالیسم پدیدار شد. کارامزین با داستان «لیزای بینوا» این مکتب را بنیان نهاد که در آن، به احساسات و تأثرات انسانی توجه ویژهای میشد. در دهه اول قرن نوزدهم میلادی، مکتب رمانتیسم در روسیه به وجود آمد. رمانتیکها خواستار آزادی کامل بودند و از سبکهای مختلفی در آثارشان استفاده میکردند.
از جمله نویسندگان این مکتب؛ ژوکوفسکی، ریلیف، شاتوبریان و پوشکین بودند. مکتب رئالیسم در نیمهی اول قرن نوزدهم با آثار نویسندگانی چون: پوشکین و لرمانتوف در روسیه جلوه گر شد. ایوان تورگنیف، گونچارُف و داستایوفسکی از نویسندگان این مکتب بودند. در آثار رئالیست شخصیتها چند بعدی و نزدیک به واقعیت توصیف میشدند. پس از این تاریخ، در روسیه چهرههای بزرگ دیگری چون تولستوی، چخوف، ماکسیم گورکی و… پدیدار شدند.
رمان روسی در قرن 19 و 20 میلادی
از معروفترین نویسندگان روسی قرن نوزدهم میتوان به لئو تولستوی، فئودور داستایفسکی و… اشاره کرد. قرن نوزدهم، آغاز عصر طلایی ادبیات روسیه است. شكوفايي رمان در روسيه با رمانهاي تورگنيُف در روسيه آغازميشود. او اثر برجسته خود را «يادداشتهاي شكارچي» ميداند و به نظر ميرسد شكوفايي رمان در روسيه با كارهاي او و در كنارش داستايوفسكي با آثار معروفش چون «برادران كارامازوف» و «جنايات و مكافات» است. بعد از او، تولستوي است كه «آناكارنينا» و «جنگ و صلح» از معروفترین آثار وی هستند.
تحول رمان
بحث تحول رمان در روسيه از نيمه دوم قرن 19 شكل گرفته؛ اما پيش از آن، رمان «يوگي آنه گين» جايگاهي ويژه دارد. اين رمان، انعكاس مشكلات جامعه روسيه است. به ویژه مشكلاتي كه در نيمه قرن نوزدهم اثرگذار بوده است و مردم در اين زمان به دلايل مختلف از مشكلات حادي رنج ميبردند. اینمشکلات در رمان انعكاس داشته است. آثار تورگنيف نيز به همين صورت است. بحث اصلي رمانهاي او، بحث جدل بين آدمهاي مختلفي است كه درباره نظرياتشان گفتوگو ميكنند.
ویژگیهای رمانهای این قرن
از ويژگي رمانهاي روس بخصوص در نيمه دوم اين است كه ادبيات با زندگي سياسي ـ اجتماعي مردم گره ميخورد و اين ويژگي اصلي رمانهاي روس است. ممكن است بحث حالتهاي عاطفي همانطور كه در رمانهاي غربي مطرح است، در رمانهاي روس هم باشد؛ اما در آثار كساني چون تورگنيف ميبينيم كه بحث عاطفي براي اين مطرح ميشود، كه مسائل اصلي جامعه طرح شود و اين آثار ارتباط تنگاتنگي با واقعيتهاي جامعه روسيه دارد.
در قرن بیستم، در ادبیات روسیه، چهرههای متفاوتی به وجود آمدند که از متن ادبیات به واقعیات دهۀ 80 راه یافتند. شخصیتهایی که از خلال رمانهای مشهوری مثل “فراموشکار” اثر چنگیز آیتماتوف،“آتش” از والنتین راسپوتین، “لباسهای سفید” از ولادیمیر دودینتسف و بسیاری دیگر به جامعه راه یافتند. ادبیات روسیه در قرن 19و 20، در حقیقت بازتاب افکار اجتماعی و سیاسی جاری در بطن جامعه بود.
وظیفهی ادبیات روسیه
ادبیات برای بیان اندیشهها و تفکرات مختلف سیاسی، اجتماعی و فلسفی مورد استفاده قرار میگرفت. نویسنده وظیفه خطیری بر عهده داشت. وظیفه او، شکل دادن به آگاهی، بینش اجتماعی و مسائل روحی و معنوی جامعه بود. باید چشم همگان را به روی حقیقت میگشود. حوادثی که در آستانۀ سالهای 80 و 90 قرن بیستم در روسیه رخ داد، کاملا غیرمنتظره بود و توانست جریانات ادبی روسیه را به شدت تحت تأثیر قرار دهد. در نتیجۀ این حوادث، از جمله فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی؛ فرم، شکل ادبیات، زندگی ادبی و پویایی و جهتگیری آن تغییر یافت.
در واقع ماهیت وجودی ادبیات و تصورات درباره نقش و وظیفه ادبیات در زندگی و سرنوشت جامعه، عملکرد نویسنده و چگونگی برقراری ارتباط با خواننده هم دچار دگرگونی شده است. اگرچه این تغییر و تحولات در همه ابعاد جامعه و فرهنگ و هنر هم به وجود آمد؛ ولی در ادبیات بیشتر خود را نشان داد. اثر ادبی، دیگر به عنوان کتاب زندگی و نویسنده به عنوام معلم زندگی نمود نداشتند.
آثاری از دهههای گذشتۀ قرن بیستم به ادبیات اواخر دهۀ 80 و اوایل دهۀ 90 راه یافتند. آثاری چون رمانِ “ما”از یوگنی زامیاتین، “بذرهای شوم” و “قلب سگی” از میخائیل بولگاگف، آثار حماسیِ آندری پلاتوف و رمان “انبار نمک” از باریس پیلنیاک، “دکتر ژیواگو” از بوریس پاسترناک، “دعای آمرزش” از آنا آخماتووا به ادبیات دوران معاصر راه یافتند.
روند توسعه ادبیات قرن بیستم روسیه
ادبیات روسیِ پس از سال 1917م. را در قالب ادبیات شوروی، با تکیه بر رئالیسم سوسیالیستی و نیز ادبیات برونمرزی در نظر میگیرند. در دوران شوروی؛ استعداد، هنرمندی، نبوغ و خلاقیت جایگاهی نداشت. به بیان دیگر، نویسنده قدرت پرورش تخیل خود را از دست داده بود. مجبور بود تا مطابق با خواست دولتمردان بنویسد و این روند بر کتابخوانان هم تاثیر منفی داشت.
این محرومیتهای و تحریمها روند توسعه و رشد ادبی را از حالت طبیعی خارج کرد. به تدریج ظهور مدرنیسم در عرصههای مختلف ادبیات حس شد و جریانهای ادبی مثل سمبولیسم، سوررئالیسم و… گسترش یافت. بعد از اواسط دهه بیست، ادبیات جنگ بزرگ میهنی به میان آمد؛ که در آن همه درباره مبارزه با نیروهای فاشیست و تهاجم مینوشتند. به نویسندگان اجازه داده شد تا درباره حوادث جنگ میهنی، قوه تخیل خود را به کار گیرند. موضوع بیشتر آثار به قهرمانیها، جنگ و به خصوص نقش ملت شوروی و دلاوریهای مردم در جنگ مربوط میشد.
ظهور ادبیات معاصر روسی
منتقدان و ادیبان روسی، اواسط دهه 80 و به طور دقیقتر سالهای 1985و 1986 را آغاز ادبیات معاصر و نوین روسی میدانند. از آثار مهم این دوره که بسیار مورد توجه منتقدان قرار گرفت میتوان به: “آتش” از والنتین راسپوتین، “جنایت غمانگیز” از ویکتور آستافیف و “کُنده” از چنگیز آیتماتوف اشاره کرد. موضوعات مطرح شده در این گونه آثار، کمتر جنبه ادبی و هنری و بیشتر جنبه ژورنالیستی داشتند.
ادبیات روسیه به طور کلی، و پس از آن رمان روسی تاثیر بسیار زیادی در اندیشه انسان معاصر داشتهاست. این تاثیر، در نگارش آثار بعد از خود نیز نمایان است. ادبیات روسیه از خواندنیترین و شنیدنیترین آثار جهان است؛ که به دلیل تاریخ و ادبیات پربار این سرزمین روز به روز در عرصه جهانی شناختهتر شدهاست.
منایع:
1- نفیسی، سعید.(1368). تاریخ ادبیات روسی. تهران، چاپ دوم.
2- دیهیمی، خشایار.(1379). نویسندگان روس. تهران، نشر نی.
3- نوروزی، مهناز.(1388). مقاله سیری در تحولات ادبیات روسی در قرون 20 و 21. شماره 5، سال چهارم.