نرم نرمک می رسد اینک بهار، خوش به حال روزگار…

91

زمین و زمان منتظر رسیدن بهار…

زمستان کم‌کَمَک دارد می‌رود و زمان حکمرانی بهار فرا می‌رسد. زمین و زمان حالا منتظر رسیدن بهارند و شکوفه‌ها از زیر پوسته سفت و یخ‌زده شاخه‌های ظاهرا خشک جوانه می‌زنند و بیرون می‌خزند.

از بچگی به ما گفته‌اند که زمین دارد از خواب زمستانی بیدار می‌شود و لباس سبز به تن می‌کند. با آمدن نوروز آدم‌ها هم به تقلید از طبیعت در حال خانه‌تکانی دل و دیده می‌شوند و گرد و غبار را از گوشه و کنار خانه می‌تکانند.

فلسفه وجودی عمو نوروز اما به خیلی پیشتر از آنکه ما پا به این جهان بگذاریم بر‌می‌گردد. عمو نوروز در افسانه‌ها پیام‌آور نوروز است. همه چشم انتظار او هستند تا هر چه زودتر از گرد راه برسد و سرخوشی و تازگی را به زمین و آسمان هدیه دهد. او قصه‌هایی تازه از آن سوی کوه‌ها و تپه‌ها و دریاها برای مردم نَقل می‌کند. با آمدن او مردم رخت و لباس نو می‌پوشند، کوچک و بزرگ و پیر و جوان پای داستان‌های او می‌نشینند و مسحور و مبهوت او می‌شوند.

خلاصه که عمو نوروز قصه‌هایی دارد شنیدنی … خیال و رویا را با قهرمانان قصه‌ها همراه می‌کند و با آواز بلبلان فضا را پر می‌کند از زیبایی و شاعرانگی.

اما حالا عمو نوروز نیست، اما قصه‌ها همچنان هستند و هستند و هستند. گاهی بیشتر و گاهی کمرنگ‌تر… اما همیشه هستند. حالا می‌توانیم قصه‌ها را با صدای عمو نوروز‌های بی‌شماری گوش کنیم که حتی بیشتر از آن زمان‌های دور قصه دارند تا برایمان تعریف کنند. داستان‌های کوتاه و بلندی که تعطیلات نوروز را برایتان دلنشین‌تر می‌کنند و شما را پا به پای قهرمانان داستان با خود می‌کشانند.

حالا نوار است که این قصه‌ها را برایتان تعریف می‌کند. هر روز و نوروز شنونده نوار باشید.

 

نظرات بسته شده است.