نویسنده / پزشکانِ پرتلاش
هم نویسنده هم پزشک!
راستش را بخواهید، یک نویسنده لزوما کارش را با نویسندگی آغاز نکرده است. در میان نویسندگان، بسیارند کسانی که بعد از انتخاب شغل دیگری به نویسندگی روی آوردهاند. گاهی فشار خانواده و عدم آگاهی کافی باعث شده تا بعضیها از خیر نویسنده شدن به عنوان شغل اول بگذرند اما یکی دیگر از دلایل این است که نویسندگی شغلیست که باید زمان بگذرد تا بفهمی برایش ساخته شدی و حتی با تحصیل آن در دانشگاه هم نمیتوان مطمئن بود که میشود نوشت.
همین مسئله باعث شده تا در میان شغلهای متفاوت، شاهد نویسندههای کاربلد باشیم. حتی خیلیها هستند که به خاطر نوشتن دربارهی شغل اصلیشان نویسنده شده اند. در بین نقاش و کتابفروش و عکاسهایی که نویسنده شدند، یک گروه برای ما عجیبترند و آن هم پزشکان نویسنده اند. شاید ترکیب این دو کلمه برایمان کمی عجیب باشد و مدتی زمان بخواهیم تا بتوانیم آن را هضم کنیم. اما اگر کمی دانشمان را گسترش دهیم در مییابیم که نه تنها پزشکان نویسنده (یا نویسندگان پزشک) بسیاری داریم، بلکه آثار خیلیهایشان جزو برترین آثار ادبی تاریخ بوده است.
در این مقالهی نوار، به بهانهی روز پزشک، سری میزنیم به پزشکان سختکوشی که هم نسخه نوشتند و هم کتاب!
آنتون پاولوویچ چخوف
چخوف را اغلب با نمایشنامههایش میشناسیم. از باغ آلبالو گرفته تا دایی وانیا، تعدادی زیادی از نمایشنامههای او به فارسی ترجمه شدهاند.
چخوف در یک خانوادهی پر جمعیت هشت نفره به دنیا آمد. پدر او دکان داری تنگدست بود. و آنتوان مجبور بود که دوران کودکیاش را در مغازه به پدرش کمک کند. تا شانزده سالگی او که خانوادهاش مجبور شدند به مسکو مهاجرت کنند و او در شهر زادگاهش یعنی تاگانروگ ماند. او مدتی بعد به دانشکدهی پزشکی مسکو راه یافت و در سال ۱۸۸۴ از آنجا فارغالتحصیل شد.
در همان دوران دانشجویی چخوف داستانهای کوتاه طنزی مینوشت و آنها را در تعدادی از مجلات آن زمان چاپ میکرد و شاید همین امر به او برای نویسنده شدن انگیزه میداد.
او در طول زندگی پربارش بیش از صد داستان نوشت. هر چند که آثار چخوف پس از مرگ او بیشتر از قبل منتشر شدند و او را به نویسندهای جهانی تبدیل کردند.
میخائیل بولگاکف
میخائیل بولگاکوف را بیشتر با کتاب صوتی مرشد و مارگاریتا میشناسیم. بولگاکوف در پانزدهم مه ۱۸۹۱ در شهر کیف اوکراین متولد شد. در سال ۱۹۱۶ بولگاکوف، تحصیل در دانشکدهی پزشکی را به پایان رساند اما علاقهی او به ادبیات باعث شد که در کنار کار پزشکی شروع به نوشتن کند. در همان سال بود که ارتش او را به عنوان پزشک نمونه به روستای نیکلسکی اعزام کرد. حاصل تجربیات او به عنوان یک پزشک در این روستا در کتاب «یادداشتهای یک پزشک جوان» چاپ شده است. بولگاکف سرانجام در دهم مارس ۱۹۴۰ بر اثر نوعی بیماری کبدی موروثی درگذشت و پیکر او را در مسکو به خاک سپردند. از آثار بولگاکف که به فارسی ترجمه شدهاند میتوان به کتاب صوتی مرشد و مارگاریتا و کتابهای دل سگ و تخم مرغهای شوم اشاره کرد.
ویلیام سامرست موام
ویلیام سامرست موام را یکی از پرکارترین نویسندگان قرن بیستم میدانند. او در سال ۱۸۷۷ در پاریس به دنیا آمد. بر عکس اغلب نویسندگان که رنگ خوشبختی و فروش آثارشان را بعد از مرگ میبینند، سامرست موام در زمان حیاتش نویسندهای محبوب و تاثیر گذار بود. میلیونها نسخه از آثار او در سرتاسر دنیا به زبانهای مختلف ترجمه شد و به فروش رفت تا جایی که در سالهای دهه ۱۹۳۰ او به عنوان پر درآمدترین نویسنده در جهان شناخته شد. سامرست موام مدتی به عنوان دانشجوی رشتهی طب در بیمارستان سنت تامس گذراند اما موفقیت اولین کتابش به نام لیزای لمبث، او را به سوی ادبیات کشانید. و او متوجه شد که برای نویسنده شدن ساخته شده است. از بهترین آثار این نویسنده ی توانا، میتوان به کتاب صوتی لبهی تیغ اشاره کرد.
خالد حسینی
خالد حسینی از آن دست نویسندگانیست که در چند سال اخیر با کتابهایش سر و صدای زیادی در ایران و سایر کشورها به پا کرده است.
او در سال ۱۹۶۵ در کابل متولد شد و در حال حاضر ساکن ایالات متحده است.
مادر خالد حسینی معلم زبان فارسی و تاریخ در یکی از دبیرستانهای شهر کابل بود و نقش زیادی را در علاقهی خالد به ادبیات داشت. خالد حسینی و خانوادهاش در سال ۱۹۷۶ به سن خوزه در ایالت کالیفرنیا مهاجرت کردند. و او توانست از سال ۱۹۹۶ در رشتهی پزشکی به تحصیل بپردازد. کتابهای صوتی و کوهستان به طنین آمد و هزار خورشید تابان از جمله موفقترین آثار او هستند.
غلامحسین ساعدی
غلامحسین ساعدی از رمان نویسان معاصر ایرانی است که تحصیلات خود را با گرایش روانپزشکی در تهران به پایان رساند. مطب او در خیابان دلگشا برای بسیاری از بیماران جایی خاطرهانگیز بود چرا که اغلب اوقات بیماران را به طور رایگان معاینه میکرد.
غلامحسین ساعدی را اغلب با کتاب چوب بدستهای ورزیل میشناسیم اما از او نمایشنامهها و داستانهای فراوانی هم منتشر شدهاست که هنوز با گذشت سالها نمونه هستند. او پس از مدتی ایران را به مقصد فرانسه ترک کرد و نمایشنامهی اتللو در سرزمین عجایب را همانجا نوشت.
وی در روز شنبه ۲ آذر ۱۳۶۴ در پاریس درگذشت و در گورستان پرلاشز در کنار صادق هدایت به خاک سپردهشد. از بهترین آثار او میتوان به کتاب صوتی عزاداران بیل اشاره کرد. ساعدی از نویسندگان مستعد ایرانی است که در تمام آثارش نگاهی دقیق و انتقادی به اوضاع سیاسی جامعه دارد.
بهرام صادقی
بهرام صادقی در ۱۵ دی ماه سال ۱۳۱۵ در نجفآباد اصفهان متولد شد. دورهی ابتدایی را در همانجا و برای تحصیل در دبیرستان به همراه خانواده به اصفهان آمد. از همان دوران شعر میسرود و از آنجایی که با افرادی چون منوچهر بدیعی، محمد حقوقی، رامین فرزاد و ایرج باقرپور رفاقت و آشنایی داشت، اشعارش در مجله چاپ میشد.
در سال ۱۳۳۴ در دانشگاه تهران و در رشتهی پزشکی پذیرفته شد و اصفهان را به مقصد تهران ترک کرد. با اینکه او حالا دانشجوی رشتهی پزشکی بود اما هرگز دست از نوشتن و سرودن نکشید و همزمان با تحصیل داستانهایش را در مجلههای ادبی منتشر میکرد.
صادقی از بین شعرا به شاملو و اخوان توجه ویژهای داشت و در سرودن کاملا پیرو راه نیما بود. «طوفان» و «ظهر» دو شعری است که صادقی نشان داد، از معدود نویسندگان و شاعران و روشنفکرانی است که دقیقاً متوجه شد نیما در زبان چه کرده است.
بهرام صادقی را عموما به نویسندهی داستان کوتاه میشناسند گرچه «ملکوت» تنها داستان بلندش است که در سن بیست و پنج سالگی نوشت. داستان کوتاه قریبالوقوع یکی از مشهورترین داستانهای بهرام صادقیست که شما میتوانید رایگان در سایت نوار بشنوید.
کم نیستند نامهایی که هم در محفل اطبا خوش میدرخشند و هم دستی بر قلم دارند. شما از کدام نویسنده پزشک کتاب خوانده و یا شنیدهاید؟ به نظر شما چرا جماعت پزشک که نسخههایشان را نمیشود خواند اما داستانهایی شنیدنی برای تعریف کردن دارند؟
نظرات بسته شده است.