گردان قاطرچی ها ، روایت شیرین رزمندگان و قاطرهای چموش!
جنگ هشت سالهی ایران و عراق از مهمترین وقایع تاریخ ایران محسوب میشود. دورانی که طی آن همهی مردم ایران، مرد و زن، پیر و جوان و نوجوان، شرایطی خاص و روزهایی سخت را از سر گذراندند و خاطرات آن را هرگز از یاد نخواهند برد. این خاطرات سینه به سینه به نسل بعد نیز منتقل شد و شاهدان دوران جنگ وظیفهی خود میدانند که یاد آن دوران و شرح وقایعش را برای نسلهای بعد نیز حفظ کنند.
در همین راستا، ادبیات و سینمای دفاع مقدس همیشه از پرکارترین ژانرهای هنری کشور بوده است. از جنگ بازگشتهها به نوشتن خاطرات روزهای جنگ پرداختند و شاهدان آن دوران وقایع را به روشهای مختلف مثل مستند، سریال، رمان، داستان و حتی داستانهای طنز برای مردم بازسازی و یادآوری کردند.
یکی از نویسندگان پرکار و مشهور دفاع مقدس داوود امیریان است که تا به حال کتابها و فیلمنامههای مختلفی در زمینه دفاع مقدس منتشر کرده و جوایز متعددی را کسب کرده است. . از جمله آثار مشهور او فیلم “نفوذی” و کتابهای “تولد یک پروانه” و “جام جهانی در جوادیه است”. آخرین کتاب منتشر شدهی او “گردان قاطرچیها” نام دارد و که توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شده است.
کتابی برای نوجوانان
گردان قاطرچیها کتابی برای نوجوانان است که با روایتی طنز از روزهای جنگ و نوجوانان کم سن و سالی که به جنگ میرفتند سخن میگوید. قصهی گردانی که وظیفهاش نگهداری از قاطرهایی برای حمل آذوقه و مهمات مورد نیاز رزمندگان به ارتفاعات کردستان است. افراد گردان در کنار این قاطرها داستانهای خندهداری میسازند و در طی مانورها و عملیاتهای مختلف هر کدام تجربیات و سختیهای مختلفی را پشت سر میگذراند.
نویسنده در غالب اتفاقات خندهدار وقایع جنگ را به صورتی دلنشین برای نوجوانان تعریف میکند و شجاعت نوجوانان آن دوران را بیان میکند که با سن پایین از جنگ و جبهه نمیترسیدند و برای شهادت هم آماده بودند. البته با توجه به مخاطبان کتاب، تلخی و سختیهای جنگ کمتر نشان داده شده و بیشتر بر روی کمدی بودن اتفاقات تمرکز شده است.
سلحشوران گردان ذوالجناح!
داستان از آنجایی شروع میشود که رزمندهای ساده و پرشور به نام یوسف پس از مجروحیت در یک عملیات به جبهه بازمیگردد و فرماندهان که نمیخواهند وضع یوسف بدتر شود و از طرفی قصد ناراحت و دلگیر کردن او را ندارند، به او پیشنهاد فرماندهی یک گردان را میدهند! اما در میان خندهها و شوخیها معلوم میشود سربازان این گردان قاطرهای سادهای هستند که باید وسایلی را به ارتفاعات کردستان ببرند و به رزمندگان برسانند. یوسف از خندههای اطرافیان دلسرد نشده و با قاطعیت به انجام وظیفه میپردازد. برای هدایت این گردان(که نامش را به شوخی ذوالجناح گذاشته اند) یوسف چند نفر از رزمندگان را به یاری میطلبد و درنهایت گردان ذوالجناح با ۷ رزمنده و تعدادی قاطر راهی غرب میشود تا اتفاقاتی جالب و خندهدار را رقم بزنند.
شخصیتهای داستان
به غیر از یوسف که فرمانده گردان است و به زندگی شخصی او نیز اشاره میشود، ۶ رزمندهی دیگر گردان نیز افرادی جالب توجه اند. سیاوش تبریزی، نوجوانی شرور که از گردان قبلی خود اخراج شده و در گردان ذوالجناح نیز به شیطنتهایش ادامه میدهد؛ حسین و علی نجفی پسرعمو هستند، حسین و اکبر از کار نگهبانی خسته شدهاند و به گردان جدید میپیوندند، علی هم از بهداری جدا شده و نقش پزشک گردان را به عهده میگیرد! کربلایی غفور از شیطنتهای سیاوش در گردان قبلی به ستوه آمده و به عنوان آشپز مشغول است اما حضور در یک گردان را، هر چند گردان قاطرچیها، به آشپز بودن ترجیح میدهد و ویژگیاش خروپفهای وحشتناک در خواب است. مش برزو هم پیرمردی راننده است که از پاهای بدبوی خود و شغل رانندگی خسته شده و به قاطرچیها پیوسته است. از میانهی داستان دانیال برادر زن کم سن و سال یوسف هم به اجبار و تهدید به جبهه میآید و به گردان اضافه میشود.
شخصیت دیگر کرامت است، جوان کاربلدی که کرد عراقی است و دور از خانواده افتاده و به دلیل قاچاق نفت و بنزین دستگیر شده، اما چون درباره قاطرها و تربیت کردنشان بسیار میداند به اصرار یوسف برای آموزش قاطرها به گردان میپیوندد. از نکات طنز داستان اسمهای قاطرهای گردان است که در طول قصه با عناوینی همچون رخش رستم، تورنادو، بروسلی، آذرخش و… نام برده میشوند.
بخشهای از کتاب
«یوسف تا آن زمان فکر میکرد بدترین خاطرهی زندگیش ۱۸ ماه دوران بیمارستان پس از مجروحیتش است؛ اما آن ۱۸ ساعتی که با قاطرها سوار قطار شد تا به مقصد برسند، بدترین خاطره و کابوس زندگی اش شد!»
«علی گفت:…مادر همین قاطرها هم اسب مادهس دیگه.
کربلایی خندید و گفت: به قاطره گفتن بابات کیه؟ روش نشد بگه الاغه گفت داییم اسبه!»
نظرات بسته شده است.