شازده احتجاب ؛ روایتی سیال از زوال یک خاندان

415

انتشار شازده احتجاب در سال ۱۳۴۸ به یکباره  هوشنگ گلشیری را زمانی که تنها بیست و هشت سال  داشت به عنوان یک داستان نویس درجه اول ایرانی به مردم شناساند.این اولین بار بود که یک نویسنده ی ایرانی بی این که رنگی از تقلید به اثرش نشسته باشد، از تکنیک های مدرن ادبی برای داستان نویسی بهره می گرفت. این اثر که گلشیری خوش اقبال ترین اثر خود می خواند، جزو معدود آثارداستانی ایران است که به زبان های انگلیسی و فرانسه ترجمه شده است و با استقبال خوانندگان از سراسر دنیا مواجه گشته است.

داستان در دوره ای  رخ می دهد که قدرت از خاندان قاجار به پهلوی منتقل گشته و اشرافی گری در ایران رو به نابودی است. خسرو یا همان شازده احتجاب آخرین بازمانده از یک خانواده‌ی اشرافی قجری از اداره ی امور عمارت موروثی دست کشیده، همه ی خدم و حشم را مرخص کرده و دارایی به ارث برده را به پای قمار می ریزد. مراد پیشکار سابق او هر از گاهی با آوردن خبر مرگ یکی از خویشان به دیدنش می آید اما امشب ، آمدن مراد به معنای مرگ کیست؟

داستان در اتاق نم گرفته ی شازده که دیوارهایش پوشیده از تصاویر اجداد اوست ادامه می یابد. او  از مرض سل در حال جان دادن است و آرام آرام تصاویر از قاب خارج می شوند و جان می گیرند و با مرور نهایت بی رحمی هایی که  در گذشته، به مردم روا داشتند، خسرو را بابت ضعف و اهمال و بی توجهی به حفظ نام و اعتبار خانواده سرزنش می کنند. خسرو با غبطه و نفرت در خاطرش روزگاری را ورق می زند که اخاذی، شکنجه های ظالمانه، قتل های دلخراش و تجاوز از امور معمول و روزمره ی جدش، شازده ی بزرگ بود بی آنکه مردم بیچاره دادرسی داشته باشند. هرچند خسرو انجام این امور و ادامه ی این راه را در توان خود نمی بیند، اما دامنه‌ی بی رحمی هایش در مقیاسی محدود به چاردیواری منزلش باقیست. پس از مرگ همسر لاغراندام و زیبایش فخرالنسا، شازده از تنها خدمتکار چاق و نه چندان زیبایی که برایش باقی مانده می خواهد تا با تقلید از آداب، حرکات ، لباس پوشیدن و حتی لبخند زدن فخرالنسا، او را زنده کند. حال فخری (که اسمش نیز بی شباهت به نام فخرالنسا نیست) به امر ارباب، دو نفر می‌شود در یک قالب که مجبور است بی رحمی های شازده را هم نسبت به همسرش و هم نسبت به خدمتکارش تاب بیاورد.

هرچند شازده احتجاب از لحاظ محتوایی اثری غنی  است اما اهمیت آن در ادبیات ایران به ساختار و شیوه‌ی رواییش باز می گردد. گلشیری در نگارش این اثر از شیوه ی سیال ذهن بهره برده است. از این بابت در حین یادآوری یک خاطره، ناگهان خاطره ی دیگری یادآوری و بازگو می گردد. روایت کنندگان این خاطرات نیز به ناگاه عوض می شوند. گاه راوی گلشیری است، گاه خسرو، گاه فخری و … از دیگر نکات خلاقانه ی داستان ، تعریف حادثه ای واحد از زاویه دید راویان مختلف است. همه ی این ها شازده احتجاب را اثری پیچیده ، جلوتر از زمان خود، درخور تعمق و چندباره خواندن ساخته است.

به گفته ی گلشیری طرح اولیه ی این اثر، داستانی یک صفحه ای درباره ی مردی به نام خسرو بود که شب تا صبح را سرفه می کند و خاطرات معمولی زندگی متعارفش را به یاد می آورد تا این که صبح می میرد. گلشیری تصمیم گرفت تا بر عمق محتوای داستان بیفزاید بنابراین شروع به خواندن درباره ی قاجار کرد و با دوباره نویسی متن  به شیوه ی سیال ذهن حول شخصیت خسرو،  شازده احتجاب را طی یک سال و نیم تلاش خلق کرد. این اثر با توجه به سال انتشارش  – ۱۳۴۸ –  از لحاظ شیوه ی روایی،  پیچیدگی و غنای محتوا در ادبیات ایران بی نظیر است.

بعدتر استاد علی رفیعی فیلمنامه ای بر اساس این کتاب نوشت و بهمن فرمان آرا آن را کارگردانی کرد. جمشید مشایخی ، فخری خوروش و نوری کسرایی در سه نقش اصلی این فیلم درخشیدند و موفقیت فیلم بین مخاطبان و منتقدان داخلی و خارجی ، نام هوشنگ گلشیری را بیش از پیش بر سر زبان ها انداخت.

 

نظرات بسته شده است.