کتاب صوتی من ملاله هستم اثر ملاله یوسف زی
زندگی کردن در کشوری که بیسوادی و جهل بیشتر از بلایای طبیعی جان مردم را به خطر میاندازد، برای انسانهای بلند پرواز کار بسیار دشواری است. در چنین شرایطی یا باید با اوضاع کنار آمد و همرنگ جماعت شد؛ که عموماً ساده ترین و بی دردسرترین راه است و یا باید به قیمت پذیرش هر خطری دست به اصلاح زد. اما انتخاب راه دوم عواقبی به همراه خواهد داشت؛ از جمله اینکه مردم غالباً بر سر راه شما مشکلاتی به وجود خواهند آورد تا منصرفتان کنند یا اینکه حتی پس از پذیرش سختیها و از سرگذراندن مشکلات، همچنان به راه شما مشکوک خواهند بود و شما را متهم خواهند کرد.
ملاله یوسف زی چنین انسانی است. او در کشوری با مردمانی غالباً بیسواد و متعصب زندگی میکرد و تا جائی که توانست در راه اصلاح شرایط تلاش کرد. او به عنوان دختری محصل، پیام آور حق تحصیل برای دختران پاکستان شد، آن هم در شرایطی که نیروهای تندرو طالبان چنین حقی را مخالف شرع اسلام میدانستند و عموم مردم یا به میل باطنی و یا از ترس با طالبان همراهی میکردند. او حتی جان خود را در این راه به خطر انداخت و تا یک قدمی مرگ پیش رفت اما پا پس نکشید و در نهایت مورد اتهام بسیاری از هم وطنانش قرار گرفت، تا جایی که او را عروسک خیمه شب بازی امپریالسیم غرب خطاب کردند و حتی حادثۀ ترور او را ساختگی دانستند. اما ملاله پا پس نکشید.
ملاله دختر یکی از خانوادههای قوم پشتون، از اقوام کهن آسیای میانه، در سال ۱۹۹۷ میلادی در درۀ سوات، در شمال غرب پاکستان به دنیا آمد. مادر او زنی سنتی اما آگاه بود و پدرش از فعالان اجتماعی- سیاسی. کودکی او با تغییر شرایط دشوارِ سیاسیِ منطقه در سال ۲۰۰۱ (سال حملۀ تروریستی به برجهای تجارت جهانی در آمریکا که به ورود نظامی آمریکا به منطقه منجر شد) همراه بود. دورانی که در آن جابجاییهای پیدرپی قدرت سیاسی بین احزاب مختلف، دخالتهای پیاپی ارتش، ترورهای بی حد و حصر در صحن عمومی جامعه و قدرت گرفتن و نفوذ طالبان در بین طبقات گوناگون مردم و حکومت، پاکستان را به کشوری آشوب زده و سیاه بدل کرده بود. البته سختیهای ملاله و خانوادهاش تنها به مشکلات سیاسی و اجتماعی رایج در جامعه محدود نمیشد. بلایای طبیعی مثل زلزله و سیل نیز در دو سال مختلف ویرانیهای فراونی در سوات به بار آورد و تعداد زیادی از مردم پاکستان را به کام بیخانمانی و مرگ کشاند و اینگونه ملاله، دختری که از دل سختیها بیرون میآمد از کودکی و به واسطۀ پدر، همکاری خود را با مطبوعات آغاز کرد و به خاطر استعدادی که در سخنوری و تحلیل اتفاقات اجتماعی داشت به سرعت مورد توجه قرار گرفت. از باطل بودن دلایل و برهانهای طالبان سخن گفت و از اینکه دختران نیز مانند پسران حق تحصیل و پیشرفت دارند. در مستندی راجع به شرایط زندگی یک دختر پاکستانی ایفای نقش کرد، در مسیر پیشرفت حتی از مقامات کشوری و لشکری پاکستان که به ظاهر در جنگ با طالبان بودند جوایز متعددی گرفت و مانند پدرش که از منتقدان جدی طالبان بود در مرکز توجه افراطیون قرار گرفت. در نهایت پس از دریافت نامههای تهدید آمیز فراوان که پدرش را مورد خطاب قرار میداد، در بعد از ظهر یک روز عادی و در راه بازگشت از مدرسه به خانه، توسط دو طالب جوان و با شلیک سه گلوله مورد حملۀ تروریستی قرارگرفت. بعدها روایت خود او از این ترور، زدن دو نشان با یک تیر بود. ملاله معتقد بود طالبان با ترور او به جای پدرش سعی داشتند هر دو را برای همیشه ساکت کنند. پس از این ترور نافرجام و پس از چند جراحی در دو بیمارستان پاکستان، او را برای مداوای کامل به بیمارستان شهر بیرمنگام در کشور انگلستان منتقل کردند. بخش هایی از جمجه، چشم چپ، عصب صورت و کتف او که در حملۀ تروریستی آسیب دیده بودند مورد مداوای بسیار قرار گرفت و با این وجود ملاله با سلامت نسبی از بیمارستان مرخص شد. امروزه او و تمام اعضای خانواده اش در شهر بیرمنگام انگلیس اقامت دارند و البته مترصد بازگشت به پاکستان و درۀ سوات.
ملاله، پس از بهبودی همچنان به راه خود ادامه داد و در سال ۲۰۱۴ به خاطر حمایت و پشتیبانی از حق تحصیل دختران، برندۀ جایزۀ صلح نوبل شد. او همچنین خاطرات و سرگذشت تلاشها و سختیهای خود را در راه دفاع از حقوق دختران و زنان جمع آوری کرد و به چاپ رساند که کتاب پیش روی شماست. اگرچه بسیاری معتقدند که بازگشت این خانواده به وطن غیر ممکن است، اما ملاله از صمیم قلب مطمئن است روزی به خانه و مدرسۀ دلخواه خود باز خواهد گشت.
کتاب صوتی من ملاله هستم را می توانید از سایت نوار دانلود کنید.