چرا کتاب خواندن به شما کمک می کند فوتبالیست بهتری شوید؟!
کتاب خواندن مداوم، توانایی مستقل فکر کردن و مشکلات را تندتر حل کردن را بالا میبرد، اکنون یک واقعیت علمی ثابت شده است. و این تنها مهارتهای زبانیتان نیستند که تقویت میشوند بلکه نشان داده شده که کتاب و کتابخوانی به شما کمک میکند در دیگر زمینهها از جمله ریاضی نیز، مسائل را بهتر به ذهن بسپارید.
مردی جوان از خط نیمه به سوی نقطه پنالتی میرود. طرفداران تیم ملی کشور ش در رقص و پاکوبی اند. ناامید شدن یا نتیجه دادن امید شان بسته به او است. پنالتیزن َ حریف را میبیند که تنها و با شانههایی خمیده به سوی همتیمیهای ش میرود و دست از همدردی برمیدارد. او میداند بر سر چه قمار کرده.
توپ را در ۱۰.۹۷ متری ِدروازهبانی دومتری میکارد که خط دروازه ش را با جستوخیزشهای ش داغان کرده. دیر است و هوا سرد شده. تا یک ساعت دیگر روز دیگری آغاز خواهد شد. نور فلاشهای هزار دوربین پشت َ دروازه، مانند کرمهای شبتاب تاب میخورند.
سکوتی عمیق ورزشگاه را فرامیگیرد. چه کسی فکر میکرد ۶۰هزار تماشاگر بتوانند این همه آرام باشند. همزمان که از کاشته سه قدم پسمیرود، مرد جوان تنها متوجه سکوت درون است. پیشتر این لحظه را، هزار بار با آسودگی در تخیلش زندگی کرده است. او قهرمانانی را دیده که بارها زمین خورده و باز برخاسته و بازافتادهاند. او داستانهای بسیاری در بارهی مردان و زنانی خوانده که همه چیز را در یک شیر یا خط قمار کرده و باختهاند، تنها برای این که دوباره از سربگیرند. به همین خاطر اکنون نگران هیچ چیز نیست.
همچنان که سرگرم خواندن این نوشته اید،۵۵۲ فوتبالیست برای بازیهای جام ملتهای اروپا در ۲۰۱۶ رهسپار فرانسهاند. هر یک باری از امیدها، آرزوها و غرور ملی حساس ۲۴ کشور را بر دوش دارند- که این تابستان بارها شکسته یا استوار خواهند شد. باری با فشاری بسیار زیاد.
از سالهای جوانی، مربیان روی شگردها و آمادگی بدنی این بازیکنان سخت کار کردهاند. اما دوست دارم بدانم که چند تن از این بازیکنان به عنوان بخشی از برنامه ی آموزششان، به کتاب خواندن تشویق شدهاند. آیا در مدرسههای فوتبال گروههای کتابخوانی پیدا میشوند؟ شاید باید باشند.
به یاد دارم مدتها پیش، با اتوبوس تیم بازیکنان زیر۱۸سال، از ادینبرو به لندن میرفتم و کتابی از کیفم درآوردم تا در آن سفر دور و دراز بخوانم. اما همتیمیهایم شروع کردند به خندیدن به من و این، آن قدر برایم سخت بود که تصمیم گرفتم کتاب را در کیفم بگذارم. حتی مربیم سری تکاند و گفت: «دنی! چه کار میکنی پسر؟»
این شرمآور است. پیش داوریهایمان از زمان مدرسه گاه این فکر را به ذهن میدهند که نمیتوان هم اهل کتاب و هم ورزشکار بود، اما نمونه ی من، چنان مثالی نقض، پیش روی ورزشکاران ِ آینده است. به گمان من کتاب خواندن، میتواند حتی به عملکرد ورزشی یاری رساند، به ویژه بیشتر در جایی که فشار بسیار شدید میشود.
بند بند شیوهنامه ی مربیگری انجمنهای برنامهریزی فوتبال در اروپا، ویژگیهای فردی یکسانی را فهرست میکنند که این انجمنها میخواهند مربیان در استعدادهای نسل بعد کشورشان بپرورند. در این میان تمرکز یک کلید است.
بازی گروهی ِ ۱۱نفره ی فوتبال تجربهای پرتنش است. ۹۰ دقیقه تمرکز کردن در زمین بزرگی که ۱۹ بازیکن دیگر، پیرامون شما این سو و آن سو میروند، کاری دشوار است. چه بسا این کار، با مرتب کتاب خواندن آسانتر شود. پیشرفتن در این راهبرد را میتوان با وقت گذاشتن برای خواندن حتا سهگانهای فانتزی کامل کرد. به جز تمرین، چیز دیگری نیست که به مغز کمک کند تا در پردازش چندین نتیجه ی متفاوت از «شخصیتهای» مختلف در زمین بهتر شود.
هنگامی که تمرکز فراهم شد، فوتبالیست مشتاق امروز نیز باید بینش، خلاقیت و تصمیم گیری را نشان دهد. سه تواناییای که بیگمان کتاب خواندن را، چه داستان و چه غیرداستان، ضرورتی انکارناپذیر برای هر بازیکن بلندپرواز جدیای میکند.
به راستی چرا باید مربیای کتاب خواندن را که ابزار متداول آموزش است رد کند. اگر قلب و ششها از طریق دستگاه خونرسانی و رگهای بیپایان کارمیکنند، پس مغز، پیچیدهترین اندام بدن، شایستهی توجه بیشتری است. همانطور که بزرگترین فوتبالیست اروپا در تمام دورانها، یوهان کرایف کبیر گفت: «شما با سرتان فوتبال بازی میکنید و پاهایتان هستند که تنها به شما کمک کند.»
این که کتاب خواندنِ مداوم، توانایی مستقل فکر کردن و مشکلات را تندتر حل کردن را بالا میبرد، اکنون یک واقعیت علمی ثابت شده است. و این تنها مهارتهای زبانیتان نیستند که تقویت میشوند بلکه نشان داده شده که کتاب و کتابخوانی به شما کمک میکند در دیگر زمینهها از جمله ریاضی نیز، مسائل را بهتر به ذهن بسپارید.
البته، خواندن کتاب اغلب کاری انفرادی است در حالیکه فوتبال یک بازی گروهی است و به ۱۱ مغز نیاز دارد که مانند یک مغز بیندیشند- برای نمونه تیم لستر[۱] را در این فصل ببینید. محبوبیت و ثروتی که بازیکن حرفهای امروزی را از سالهای جوانی فرا میگیرد، مانع میشود، چنان که آتیکوس فینچ در«کشتن مرغ مینا[۲]» سفارش میکند گاهی «در جلد مردم رفت و وضع را همان طور که آنها حس میکنند حس کرد[۳]». آن چه آتیکوس فینچ شرح میدهد همان همدلی است و هیچ راه بهتری برای بالا بردن توانایی همدلی با دیگران نیست مگر جهان را در کتابها از چشم افراد مختلف دیدن.
آرزوی یک مربی باید این باشد که به رختکن تیمش نگاه کند و بازیکنانی را ببیند که همزمان که میفهمند ذهن شان چگونه کار میکند، «درمییابند» همتیمیهایشان چه فکر میکنند. این امر به ویژه در فضای فوتبال بین المللی صدق میکند؛ جایی که بازیکنانی که با بازی یکدیگر ناآشنا اند، باید بر تفاوتهای فوتبال باشگاهی چیره شوند و برای هدفی مشترک بکوشند. در واقع میخواهم یک کوپن خرید کتاب شرط ببندم، صرف نظر از موانعی که چه بسا در جام ملتهای ۲۰۱۶ پیشآید، تیمهایی که عمیقترین پیوندها را میان بازیکنان شان ایجاد میکنند، بهترین شرایط را در رقابت خواهند داشت.
البته، شانس همچنان بسیار موثر خواهد بود. در فوتبال به شانس نیاز داریم. اما بیشتر از شانس، به استعداد و اعتماد به نفس نیاز است و سختکوشی تا حد توان. کتاب خواندن نمیتواند شما را بختیار و خوششانس کند اما میتواند به عملکرد ذهن در درون و بیرون از زمین کمک کند. خواندن کتاب مغز را آماده میکند که تندتر، ژرفتر و هوشمندانهتر بیندیشد و کمک خواهند کرد که قاعدهها و الگوها را در جایی بیابید که دیگران تنها آشفتگی میبینند. خواندن در بارهی شخصیتهایی که دیدگاههای متفاوتی با دیدگاههایتان در بارهی زندگی دارند کمک خواهد کرد که چیزی بیشتر از همتیمیهایی بااستعداد داشته باشید. کسی چه میداند، شاید خواندن کتاب شما را درست به همان جایی برساند که برای فتح قلهها نیاز دارید یا دست کم به آرامش داشتن در نوبت بعدی که باید پنالتی بزنید.
[۱] Leicester، باشگاه لسترسیتی که قهرمان این فصل لیگ برتر انگلستان شد.
[۲] کشتن مرغ مینا، نوشته ی هارپر لی، ترجمه ی فخرالدین میررمضانی، انتشارات امیرکبیر، چاپ دوم، تهران، ۱۳۹۰.
[۳] کشتن مرغ مینا، ص ۴۹٫
منبع : +