دو قدم این‌ور خط ، دو قدم فرا تر از واقعیت

0 649

این‌ها جملاتی است که پشت جلد کتاب دو قدم این ور خط ، اولین رمان از مترجم نام آشنای ایرانی، احمد پوری نگاشته شده است:

«اين همه درباره‌ی سال و زمان حساسيت نشان ندهيد. شما كه در كار شعر و شاعری هستيد نبايد زياد سخت بگيريد. زمان مگر چيست؟ خطي قراردادي كه يك طرفش گذشته است و آنقدر می‌رود و می‌رود تا به تاريكی برسد. طرف ديگرش هم آينده است كه باز دو سه قدم جلوتر می‌رسد به تاريكی. خب همه اينجوری راضی شده‌ايم و داريم زندگی‌مان را می‌كنيم. بعضی وقت‌ها می‌بينی‌ يكی از ما از اين خط‌ها خارج می‌شويم. پايمان سر می‌خورد به اين‌ور خط كه می‌شود گذشته، يا يك قدم آن طرف خط به آينده می‌رويم….»

احمد پوری

داستانی تازه…

در این کتاب صوتی، شنونده‌ی داستانی خاص و نو در چهارچوب ادبیات فارسی هستیم. احمد پوری که سالیان درازی‌ست به صورت فعال به ترجمه‌ی اشعار می‌پردازد، این‌بار خالق داستانی دلنشین، در حوزه‌ی ادبیات فانتزی شده است. ادبیاتی که در عقلانیت ادبیات قرن ۱۹ و ۲۰ کمی گوشه نشین است و حضور پررنگش را صرفا در ادبیات حوزه‌ی کودکان می‌بینیم اما نویسنده با داستان خود ثابت می‌کند که این نوع از روایت همچنان برای بزرگسالان هم جذاب و شنیدنی‌ است.

خلاصه‌ی کتاب دو قدم این‌ور خط

در دو قدم این‌ور خط با احمد، راوی داستان همراه می‌شویم که از دنیای واقعی نویسنده خیلی هم دور نیست. نقش اول داستان مترجم است. او شعرهایی را به فارسی ترجمه کرده و حالا تصمیم دارد شعرهایی را از آنا آخماتووا، شاعر روسی ترجمه کند. همین ارجاعات واقع‌گرایانه‌ است که شنونده را به همدلی تا پایان این داستان صوتی دعوت می‌کند.
احمد در ادامه‌ی داستان، نیازمند اطلاعات و منابعی از زندگی‌نامه این شاعر بزرگ است. او به کتاب‌فروشی قدیمی سر می‌زند تا کتابی از این شاعر را خریداری کند. در همین کتابفروشی با پیرمردی آشنا می‌شود که احمد را در تصادفی عجیب راهی سفری طولانی به گذشته می‌کند. پیرمرد روسی، خود را دوست آخماتووا معرفی می‌کند اما چهره و سن و سال او مخالف ادعایش است.

سفری در زمان

ایده‌ی سفر در زمان شاید از نظر خواننده‌ی این متن خیلی دست اول و بکر نباشد. شاید همین الان مثال‌های زیادی از داستان‌ها و فیلم‌ها و سریال‌هایی که تاکنون خوانده و دیده‌اید، به ذهنتان خطور کرده‌است. اما تفاوت اصلی در مضمونی‌ست که به این ایده تزریق می‌شود. راوي خيلي آرام و بدون جنجال این سفر را انجام می‌دهد و با نقل جزييات واقعي، بستر غيرواقعي را باورپذير می‌كند. نویسنده، مخاطب را  از فضای محصور در واقعیت های انکار شده بیرون می‌کشد و واقعیت،خیال و تاریخ را در هم می‌آمیزد تا شنونده را متعجب سازد. هر چند که اصل واقعیت، خود می توانست ناممکن تر از دنیای فانتزی باشد.

کتاب صوتی دو قدم این‌ور خط

سبک کتاب دو قدم این‌ور خط


از نظر ژانري، ژانر اين كتاب «شگفت»‌ است. به اعتقاد تودورف، شگفت اين است كه وقايع اتفاق‌افتاده با تجارب ما نمي‌خواند. اين داستان از اين نظر شگفت است؛ هرچند بعضي جاها چيستي زمان را مطرح مي‌كند، بعضي جاها هم سعي مي‌كند جوابي بدهد.
 فضا سازی، شخصیت پردازی و چیدمان کارکترها در کنار یکدیگر نیز از دیگر نکاتی است که در این اثر با نقدهای مثبت همراه شده است.

بر خلاف کلیشه‌های موجود

یکی دیگر از شاخصه‌های مهم این داستان صوتی، کلیشه‌ای است که نویسنده از آن پیروی نمی‌کند. برخلاف تمام داستان‌هایی که زن‌ها نماد احساسات و مردها نماد منطق بوده‌اند در دو قدم این ور خط ، یک زن به عنوان نماینده‌ی عقل و خرد معرفی شده است. «آنا آخماتوا»، زمانی عاشق مردی به اسم «آيزايا برلين» بود اما این عشق سرانجامی نداشت. هیچ‌کس از عشق این شاعر به این مرد باخبر نشد و هیچ‌کس نامه‌ای را که آیزایا برلین برای معشوق خود نوشت، نخواند. در این داستان نویسنده می‌خواهد این نامه را به دست صاحبش برساند. البته نویسنده با زیرکی تمام به بخش‌هاي ديدار با «آيزايا برلين» و «آنا آخماتوا» نگاه اندکی داشته است. در حقیقت احمد پوری، حضور فيزيكي آخماتوا را به‌گونه‌اي برای مخاطب شرح داده است که با چیزی که در واقعیت رخ داده است تضادی نداشته باشد.

استعاراتی پیچیده، در داستانی ساده

احمد پوری کتاب صوتی دو قدم این‌ور خط را با ذکاوت به هفت شهر و درواقع به هفت فصل دسته‌بندی کرده است. تهران، تبریز، باکو، لنینگراد و … هرکدام درگیر حوادثی ست که این رمان صوتی را زیباتر و شنیدنی‌تر می‌کند. از فصل بندی کتاب مشخص است که این رمان، رخدادمحور است تا شخصیت محور. یعنی حوادث و رخدادها در زمان و مکان یاد شده، بیشتر در ذهن محاطب می‌ماند تا روانشناسی شخصیت‌ها چرا که كار نویسنده بيش‌تر بر كنش‌های بيرونی مبتنی است. نكته‌ای كه شاخصه‌ی راوی است، اين است كه او در عين تحمل مشقت‌هايی برای ديدار با آيزايا برلين و آنا آخماتوا، آه و ناله سر نمی‌دهد. اين برخلاف داستان‌های معاصر است، كه دارای وسواس‌های ذهنی بسياری هستند. راوی در اين اثر كنش‌گرا و دارای حركت بيرونی نيست.

نویسنده در این رمان از معرفی شخصیت بد یا خوب اجتناب کرده است. در این داستان همه قهرمان هستند. قهرمانانی که گاهی تحسین برانگیزند و گاهی مایه‌ی عصبانیت.
وی در این کتاب صدای زن و مرد را برابر می‌داند.

داستان فرشته‌ی نجات!

شخصیت دیگری که در این کتاب صوتی به زیبایی به آن پرداخته شده است، تانیا دختر روسی تبار است  که با شخصیت اصلی داستان همراه می‌شود. او در موقعیت‌هایی حساس احمد را از مهلکه نجات می‌دهد تا بتواند در شرایط خفقان‌آورآن زمان، او را از نزدیک ببیند.  تانیا در قبال این جان‌فشانی که در حق احمد می‌کند تنها از او قولی می‌گیرد: «فقط قولی به من بده. رمانی را که گفتی حتماً بنویس، از من هم بنویس، دنیا را چه دیدی، اگر روزی یک نفر مثل خودت پیدا شد که گذارش افتاد این‌ور خط، رمان را برایم بفرست.»
کسی چه‌ می‌داند شاید احمد این رمان را نوشته‌است. شاید تانیا نیز آن را خوانده باشد. شاید این بهترین راه‌حل باشد، همین که همه‌چیز را به عهده‌ی زمان بگذاریم تا بتوانیم هم‌چون قایقی در اقیانوس تاریخ شناور شویم. شاید ما هم باید دو قدم این ور خط پا بگذاریم. به روزهایی برگردیم که همه‌چیز طور دیگری است و آدم‌ها، خیابان‌ها، محله‌ها و اتفاقات، بوی خوش‌تری دارند. باورش سخت است اما غیرممکن نیست!

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.