پیرمرد و دریا ، داستانی که هیچگاه از یاد نخواهید برد

550

پیرمرد و دریا آخرین اثر مشهور همینگوی پیش از مرگ اوست و از دلایل اصلی دریافت نوبل ادبیات او به شمار می‌رود. به عقیده‌ی بسیاری این رمان کوتاه بهترین اثر همینگوی است. با اقتباس از این داستان، یک فیلم سینمایی در سال ۱۹۵۸و انیمیشنی در سال ۱۹۹۰ ساخته شده است. مترجمان مختلفی از جمله نجف دریابندری، محمدتقی فرامرزی و نازی عظیما این رمان را به فارسی برگردانده‌اند. از اینجا (+) می‌‌توانید پیرمرد و دریا را بشنوید. در ادامه به این رمان همواره دلنشین نگاهی می‌اندازیم.

طرح کلی داستان

قصه‌ی پیرمرد و دریا از آنجایی آغاز می‌شود که سانتیاگو، پیرمرد ماهی‌گیر، ۸۴ روز هیچ صیدی نداشته است و پسرک شاگردش نیز به دستور پدر و مادرش او را ترک کرده و پیش ماهیگیر دیگری کار می‌کند. در روز هشتاد و پنجم سانتیاگو به قصد شکار بزرگش به دریا می‌رود و بزرگ‌ترین ماهی عمرش را به دام می‌اندازد. در طی سه شبانه روز پیرمرد تنها بر پهنه‌ی دریا برای شکار این ماهی بزرگ و آوردنش به ساحل می‌جنگد و با سختی‌های بسیاری روبرو می‌شود.

ساختار داستان

پیرمرد و دریا یک رمان کوتاه است؛ چرا که کل داستان فاقد فصل‌بندی است و علاوه بر این فقط اندکی از یک داستان کوتاه بلندتر است. شخصیت های داستان پیرمرد ماهی‌گیر و پسرک (مانولین) هستند و بخش اصلی داستان فقط با حضور سانتیاگو، دریا و نیزه ماهی بزرگ می‌گذرد. همینگوی داستان را از دیدگاه سوم شخص و با ساده‌ترین واژه‌ها و بدون پیچیدگی کلامی روایت می‌کند.

درباره‌ی نویسنده

ارنست همینگوی در خانواده‌ای تحصیل کرده متولد شد. پدرش پزشک و مادرش معلم موسیقی و آواز بود. اما او از ابتدا به جنگ علاقمند بود و به جای دانشگاه ترجیح داد راهی میدان‌های جنگ شود. هرچند به دلیل مشکل چشمی‌اش ارتش او را نپذیرفت و از طریق صلیب سرخ به جنگ رفت و مجروح شد. پس از آن به روزنامه نگاری و نویسندگی مشغول شد و درمدت کوتاهی به شهرت رسید. رمان‌های «وداع با اسلحه» و «زنگ‌ها برای که به صدا در می‌آیند» از دیگر آثار مشهور همینگوی است که هر دو مرتبط با جنگ هستند.

همینگوی بیشتر عمرش سرگرم ماجراجویی بود؛ از زخمی‌شدن در ایتالیا در جنگ جهانی اول تا شرکت در خط مقدم جبهه‌های جنگ داخلی اسپانیا و سفرهای توریستی به حیات‌وحش آفریقا برای ماهی‌گیری و شکار حیوانات وحشی و زندگی در کوبا.

او در واپسین سال‌های عمرش بیمار بود و سرانجام با اسلحه شکاری به زندگی خود پایان داد.

hemingway_cat
ارنست همینگوی

 

پیرمرد و دریا چگونه نوشته شد؟

در سال ۱۹۵۰ به آثار همینگوی انتقادات تندی وارد می‌شد و کتابش با استقبال روبرو نشد. اما دو سال بعد و با انتشار پیرمرد و دریا دوباره محبوبیت و شهرت همینگوی افزایش یافت و جایزه‌ی پولیتزر و نوبل نصیب او شد. اما آیا قصه‌ی این پیرمرد بر اساس واقعیت نوشته شده بود؟

زمانی که همینگوی در کوبا زندگی می‌کرد، قایق رانی و ماهی‌گیری تفریحات اصلی او به حساب می‌آمدند. زندگی‌نامه‌ نویسانی که درمورد زندگی و آثار همینگوی نوشته‌اند بر این عقیده‌اند که شخصیت «پیرمرد» در داستان پیرمرد و دریا دست کم در برخی موارد برگرفته از شخصیت واقعی یک ماهی‌گیر کوبایی به نام گرگوریو فوئنتس بوده ‌است. همینگوی در دهه‌ی ۱۹۳۰ گرگوریو را برای نگهداری و محافظت از قایق خود استخدام کرده بود و بعدها وقتی در کوبا اقامت گزید بین او و آن پیرمرد ماهی‌گیر پیوند دوستی محکمی ریشه گرفت. با توجه به بی‌سوادی فوئنتس، او هرگز نتوانست پیرمرد و دریا را بخواند.

 

پیرمرد دوست داشتنی

سانتیاگو پیرمردی صبور و آرام است. شاید این صبر و مقاومت بی‌پایانش از شغلش ریشه گرفته باشد اما خوشبینی او و شکایت نکردنش از سختی‌های مدام، از او قهرمانی دوست داشتنی ساخته است. سانتیاگو به شکل غم‌انگیزی تنهاست و این تنهایی آزارش می‌دهد. پس از سال‌ها ماهیگیری، حالا در پیری بدون همراه و کمک دست بر پهنه‌ی دریا مانده و با بزرگ‌ترین ماهی عمرش روبرو شده است. او برای فرار از تنهایی با خودش، ماهی‌هایی که قرار است به دامش بیفتند، پرنده‌ی دریایی و حتی دست چنگه شده‌اش حرف می‌زند. ماهی بزرگی که شکار بزرگ و جانفرسای اوست را برادر می‌نامد و گاهی برایش دلسوزی می‌کند.

سانتیاگو می‌تواند نماد انسان در برابر دریای مشکلات زندگی باشد. سختی پس از سختی، تنهایی و دشواری بدون پایانی خوش، انسانی در رنج که با این حال همواره امیدوار است و از سرنوشتش شکایتی نمی‌کند و فقط به سوی هدفش پیش می‌رود. هیچ درد و رنجی سانتیاگو را از سعی و تلاش باز نمی‌دارد. به قول خودش «برای مرد که درد معنی ندارد.»

نمادشناسی در داستان

داستان پیرمرد و دریا بسیار ساده و روان نوشته شده و از طرفی مفاهیم عمیقی در آن وجود دارد که خواننده ناخودآگاه آنها را احساس می‌کند. بعد از شهرت بسیار این داستان و نقدهای مثبتش، بسیاری سعی کردند از دل توصیفات ساده‌ی همینگوی از قصه‌ی پیرمرد به نمادهای پنهان در داستان پی ببرند. هرچند همینگوی خود منکر این قضیه بود که هنگام نگارش داستان نماد خاصی را در آن قرار داده است:

«من کوشش کردم در داستانم یک پیرمرد واقعی، یک پسربچه واقعی، یک دریای واقعی، یک ماهی واقعی و یک کوسه‌ماهی واقعی خلق نمایم؛ و تمام این‌ها آن قدر خوب و حقیقی از کار درآمدند که حالا هریک می‌توانند به معنی چیزهای مختلفی باشند»

 

نظرات بسته شده است.