پدر خسرو شکیبایی چگونه سربازهای فراری را دستگیر می کرد؟
زنده یاد خسرو شکیبایی، چهره و صدای ماندگار ایران که خاطرات بسیاری را در طول سال های عمرش برای ما ساخت، خاطرات جالبی از زندگی اش دارد که خواندنش خالی از لطف نیست.
شاید برایتان جالب باشد اگر بدانید پدر خسرو شکیبایی، افسر دژبان ارتش بود. او برای پیدا کردن سربازهای فراری به سینماها و صحنه های تئاتر می رفت، اما به محض تماشای صحنه و پرده ها، وظیفه ی کاری اش را فراموش می کرد و محو آن چه که می دید، می شد.
خسرو شکیبایی در یکی از مصاحبه هایش این طور گفت: ” لحظاتی تراژیک در درامها وجود داشت که پدرم را به گریه میانداخت و من دقیقا تمام آن لحظات یادم است”
گاهی پدرش در حین ماموریت و یا در روزهای تعطیل او را به سینما می برد. خسرو شکیبایی برای اولین بار وقتی که وارد سینما شد، با باز شدن در، روی پرده ی سینما (در تاریکی) یک مرتبه چشمش به ماشین سیاه رنگی خورد که به سرعت به طرف او و دیگر تماشاگران می آمد. او واقعا در آن لحظه ترسید، به قدر زیادی دچار هیجان شد و از همان موقع فهمید که عاشق سینما شده است.
فکر می کنید آن وقت ها یکی از ترس های بزرگ خسرو چه بود؟
اینکه او سربازهایی با ریش نتراشیده و یقه های باز را روی صندلی های سینما می دید و بلافاصله نگران این می شد که پدرش به سراغشان برود و آن ها را بازخواست کند. آن وقت او فرصت تماشای بعضی صحنه ها را از دست می داد. خسرو شکیبایی می گفت: “فهمیدم که پدرم به تئاتر بسیار علاقه مند است و مطمئن بودم که اگر میدانست هدف پسرش تئاتر است، سخت دگرگون میشد و دیگر تئاتر رفتن را قدغن میکرد!”
پدر خسرو شکیبایی، زمانی که او فقط چهارده سال داشت، در اثر بیماری سرطان درگذشت.
شکیبایی قبل از اینکه وارد عرصه تئاتر شود، حرفههایی چون خیاطی، کانالسازی و آسانسورسازی را تجربه کرده بود. او در سن ۱۹ سالگی برای بار اول روی صحنه ی تئاتر رفت و فعالیت جدی و هنری خود را از سال ۱۳۴۲ در بازیگری تئاتر آغاز کرد.
گویندگی
خسرو شکیبایی بعد از اتمام خدمت سربازی، به دنبال منبع درآمدی برای امرار معاش و شغلی نزدیک به تئاتر بود. بنابراین گویندگی را برگزید. او در امتحان صدا در استودیو شهاب قبول شد و در سال ۱۳۴۷ وارد حرفه گویندگی و دوبلوری شد.
آقای صدا، در اکران چند فیلم اولی که بازی کرده بود، هیچ گاه به جای خود صحبت نکرد.
” گویندهها نمیگذاشتند؛ یعنی یک جوری، شوخی و جدی به من میگفتند که خسرو تو صدایت خوب نیست و اگر به جای خودت صحبت نکنی،بهتر است. آنها میگفتند صدای تو به خودت نمیخورد و من هیچ وقت معنی این حرف را نفهمیدم “
او بعدها در حرفه ی دوبلوری، جای شخصیت های بسیاری صحبت کرد. از جمله: چارلتون هستون در “آخرین مردان سرسخت”، جیمز میسون در “معلم من شیطان” و “قیمت یک زندانی”، بیلی کازبی در اکثر فیلمهایش و ..
صدای آرام و خاطره انگیز خسرو شکیبایی، بارها و بارها به گوشمان خورده است؛ صدای ماندگارش را در فیلم های متعدد تلویزیون و سینما، خوانش شعرهای فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، سیدعلی صالحی و .. شنیده ایم.
آلبوم “۴۰ حکایت از گلستان سعدی” پیشتر با صدای زنده یاد خسرو شکیبایی و با آهنگسازی کارن همایونفر توسط نشر آوا خورشید منتشر شده بود. اینک آلبوم “۱۲ حکایت از گلستان سعدی” با حضور همین هنرمندان و با مدت زمان کمتری، منتشر شده است.
کتاب صوتی ۱۲ حکایت از گلستان سعدی را می توانید پس از شنیدن پخش نمونه آن، از سایت نوار دانلود کنید.
نظرات بسته شده است.