کتاب صوتی قیدار اثر رضا امیرخانی | مرسدسِ کوپهی کروک آلبالویی متالیک
امشب در عالم هیچکسی تنهاتر از قیدار نیست.. رفیقش توی گوشِ زنِ مردم زد و اتولش با زن خودش تصادف کرد… نه رفیقی برایش مانده است، نه اتولی. اگر تنهاییِ زن بوی اشک میدهد، تنهاییِ مرد همیشه بوی خون میدهد.
چیست؟
رمانی از رضا امیرخانی. رمانی که خودش موضوع آن را «جوانمردی» میداند و شخصیت اولش مردی ست که به شدت نیاز دارد خودش باشد. داستان کتاب، داستان مردی به نام قیدار است که پیش از انقلاب دستگیر مظلومان است و لوطیمنشانه مشکلات را حل میکند اما مشکلات درونی و بیرونی کم نیستند. امیرخانی کتاب را در نمایشگاه کتاب سال ۱۳۹۱ رونمایی کرد.
چرا بخوانم؟
رضا امیرخانی معمولاً مخاطبان خاص خودش را دارد. آدمهایی که با نثر خاص امیرخانی (گرچه در هر کتابش، این نثر کمی متفاوت میشود) حال میکنند و از رسمالخط او (که خودش گفته برای آن است که به اصل و اساس کلمات دقت کنیم) لذت میبرند. با این حال: قیدار، رمانی است در رثای جوانمردی. اگر دوست دارید تیپ یک جوانمرد قدیمی ایرانی را ببینید و اگر میخواهید تاریخ واقعی معاصر ایران را در کنار رمانی تخیلی بخوانید، قیدار گزینهی مناسبی است. اگر هم میخواهید یک داستان روان بخوانید و با دیالوگها و مونولوگهای قوی روبرو شوید، باز هم قیدار کتاب خوبی برای شماست.
ماجرایش چیست؟
قیدار ماجرای مرد گاراژداری در دههی پنجاه است که مرام «جوانمردی» را در خود حفظ کرده است. درِ خانهی قیدار همیشه به قاعدهی رد شدن یک مظلوم باز است، ۲۰ اتاق در گاراژش دارد برای ماندن درماندگان، سفرههای بزرگ غذا میاندازد و… او با دختر مظلوم و هتک حرمتشدهای به نام «شهلا» آشنا میشود. کتاب ماجراهای قیدار و جوانمردیهای اوست. هر فصل قیدار به نام یک ماشین نامگذاری شده است: «مرسدسِ کوپهی کروک آلبالویی متالیک»، «اسب اینترنشنال» و…
بخشی از کتاب
«زیاد تو زندهگی خطا کردهام، خیلی بیشتر از تو؛ برای همین با آدمِ خطاکار راحتترم. آدمی که یکبار خطا کرده باشد و پاش لغزیده باشد و بعد هم پشیمان شده باشد، مطمئنتر است از آدمی که تا به حال پاش نلغزیده… این حرف سنگین است… خودم هم میدانم. خطانکرده، تازه وقتی خطا کرد و از کارتنِ آکبند در آمد، فلزش معلوم میشود، اما فلزِ خطاکرده رو است، روشن است… مثلِ این کفِ دست، کج و معوجِ خطش پیداست. از آدمِ بیخطا میترسم، از آدم دوخطا دوری میکنم، اما پای آدمِ تکخطا میایستم… با منی؟»
نویسندهاش کیست؟
رضا امیرخانی، متولد ۱۳۵۲ است. نویسندهی جوانی که خود میگوید از راه نویسندگی رمان پول درمیآورد. امیرخانی موسس سایت لوح است و مدتی رئیس هیئت مدیرهی انجمن قلم ایران بود. او آدم عجیبی است که در دبیرستان علامه حلی درس خوانده، مهندسی مکانیک خود را از دانشگاه صنعتی شریف گرفته و مدرک خلبانی شخصی دارد. یکی دو سال به آمریکا رفت و دو کتاب «نشت نشا» و «بیوتن» را نوشت. سفری به افغانستان داشت و «جانستان کابلستان» را نوشت و با رهبر انقلاب به سیستان و بلوچستان رفت و «داستان سیستان» را نوشت. امیرخانی خود را دنبالهروی جلال آل احمد میداند و میگوید «ما فرزندان زنِ زیادیِ جلالیم».
کی بخوانم؟
قیدار، گرچه داستان سرراستی دارد اما دیالوگهایش با ادبیات و تفکر خاص لوطیمنشها نوشته شده است. پس بهتر است کمی برای خواندن قیدار، تمرکز داشته باشید. با این حال خواندن این جوانمردیها در دل فضای گاه مسموم شهرهای ما، میچسبد. پس اگر در اتوبوس و مترو و تاکسی هم سراغ قیدار بروید، اشتباه نکردهاید.
حاشیه هم دارد؟
– کتاب قیدار، بر خلاف کتابهای دیگر که هفتهها و ماهها در انتظار مجوز وزارت ارشاد میمانند، سه روزه مجوز گرفت. این موضوع باعث اعتراضهای مختلفی شد.
– قیدار تا مدتها پس از انتشار جزو پرفروشترین کتابها بود. خبرگزاری مهر، قیدار را جزو پرفروشترین کتابهای داستانی سال ۹۱ معرفی کرد.
کتابهای مشابه ش چیست؟
ادبیات خاص امیرخانی را فقط باید در کتابهای خودش پیدا کرد. کسانی که از قیدار خوششان آمده بهتر است سراغ «بی وتن» و «منِ او» هم بروند (جالب است که شخصیت اصلی «منِ او» در قیدار هم ظاهر میشود). علاوه بر این امیرخانی گفته برای نوشتن قیدار و حکایت جوانمردیهایش سراغ فتوتنامهها هم رفته است. کتاب «فتوتنامهها و رسائل خاکساریه» از «مهران افشاری» میتواند کمی فضای موضوعیِ قیدار را به شما نشان دهد.
دیگران چه گفتهاند؟
محمدرضا سرشار: قیدار یک تیپ مزخرف از لاتهای دهه پنجاه است.
اعظم ایرانشاهی: تصویر زن در قیدار، شاید تصویری آرمانی برای مردها باشد، ولی تصویر واقعی و آشنایی برای مخاطب نیست.
حسین قدیانی: قیدار کتابی در رثای سرمایهداری است.
علی عبدالوهاب: قیدار فیلم هندی امیرخانی است.
امیرعلی صفا: قیدار مروج سبک زندگی ایرانی اسلامی است.
سید مهدی شجاعی: به امیرخانی برای خلق چنین اثری تبریک میگویم.
داود غفارزادگان: امیرخانی اگر رمان مینویسد، ملاحظهی متعصبهای خاماندیش را نمیکند.
محمدرضا زائری: خیلی درد است که در پایان کتاب «قیدار» به دنبال مردانگی بگردیم به نوعی داغ ما با خواندن این اثر تازه میشود و ناخودآگاه این داغ دنبال مردانگیها در آثار میافتیم نه در جامعه. رضا امیرخانی حرفهای مینویسد و در نگارش اثر نیز تعارف ندارد، یعنی بیتعارف و بیسروصدا فکر میکند و بدون آن که شعار دهد به نگارش اثری که پر مخاطب است میپردازد.
محمدرضا بایرامی: این رمان همانند همهی کارهای رضا امیرخانی، یک اتفاق و پدیده بود و هست، به نوعی هر کتابی که توسط این نویسنده منتشر میشود، یک حادثهای در ادبیات کشور تلقی میشود و این حادثه موجب بخشیدن روح به تن ادبیات رنجور و خسته خواهد شد.
روزنامهی ملت: چرا وقتی میشود از قیدار فیلم ساخت به سراغ «لاله» (قهرمان اتومبیل رانی) میروید؟
ابراهیم زاهدیمطلق: رضا امیرخانی در مصلح بودن آن کار را انجام میدهد، یعنی در دورهای که رفیقکشی وجود دارد، او به نگارش رمان «قیدار» میپردازد. همچنین همیشه این سؤال مطرح است که چرا امیرخانی در میان فوتبالیستها علی پروین و علی کریمی را دوست دارد که باید گفت به خاطر سفرهداری آنها است.
نظرات بسته شده است.