جلال آل احمد
جلال آل احمد از آن دسته نویسنده هایی است که زندگی پر فراز و نشیبی را گذرانده، زندگی ای که نشاط و سماجت و عشق جز لاینفک آن بوده..
وقتی تصمیم به انجام کاری می گرفت و کسی یا چیزی مانعش می شد به راحتی پا پس نمی کشید و کوتاه نمی آمد؛ مثلا و قتی پدرش بعد از اتمام دوره ابتدایی به او اجازه ادامه تحصیل نداد،او در کلاس های شبانه دارالفنون اسم نوشت و با ساعت سازی و سیم کشی در روز و تحصیل در شب، دوران دبیرستان را تمام کرد.
قطعا همین پشتکار و تلاش های بی وقفه اش در دوران نوجوانی و جوانی ، نام او را در زمره بزرگان ادبیات فارسی و پرچم داران روشنفکری در تا ریخ ایران قرار داده است.
جلال در آذر ۱۳۰۲ بدنيا آمد و بیست و هفت سال بعدش یعنی در اردیبهشت ۱۳۲۹ با سیمین دانشور ازدواج کرد. او سیمین را در اتوبوس مسافربری اصفهان به تهران دید و با هم آشنا شدند. او دو سال از سیمین کوچکتر بود و سیمین با تعدادی از آثار جلال آشنایی داشت اما خانواده ی جلال به دلیل اختلافات فرهنگی و طبقاتی و دلایلی از این دست با ازدواج آن ها مخالف بودند، حتی پدر جلال در روز عروسی شان به قم رفت و در مراسم حاضر نشد، اما جلال هرگز دست از سیمین برنداشت و این وصلت سر گرفت. جالب است بدانید آن ها تا آخر عمر صاحب فرزندی نشدند.
وقتی ازنزدیکان این زوج درباره روابط شان بپرسی متفق القول میگو ند: “عاشقانه بود”. نامه های سیمین و جلال در زمان تحصیل سیمین در استنفورد هم، صحبت های اطرافیان را تصدیق می کند:
«جلال عزیزم دیروز دومین کاغذت واقعاً پریشانم کرد… حالا یادم می آید که تو بعضی وقت ها حال روحی خاصی پیدا می کردی و ناگزیر می شدی از خانه بیرون بیایی که نکند با هم دعوایمان بشود.. یادت می آید پارسال هر دومان چه الم شنگه یی راه انداختیم. باور کن من هنوز خجالت می کشم. اکنون بگذار کمی از هم دور باشیم و بعد نمی دانی در کنار هم بودن چه لذتی دارد.»
جلال شخصیتی پر شر و شور داشت، به خاطر همین روحیه اش هم بود که به کار سیاسی روی آورد. او مدتی در حزب توده بود و خیلی سریع در این حزب پیشرفت کرد و به مراتب بالایی رسید. با خروج از آن مدتی فعالیت سیاسی نکرد و به تالیف کتاب پرداخت اما با روی کار آمدن دولت دکتر مصدق و ملی شدن صنعت نفت، کار سیاسی را از سر گرفت و بخاطر حمایت از مصدق از اشرار آن زمان کتک هم خورد، اما ضربه آخر برای او کودتای ۲۸ مرداد بود که بعد از آن، عطای سیاست را به لقایش بخشید و از آن کناره گرفت. حیات ادبی او از حیات سیاسی اش جدا نبود. کتاب و مقاله های بسیاری با مضامین سیاسی نوشت و تا حدودی تحت تاثیر اندیشه کامو بود؛ اصلا خود او با ترجمه ی اولین کتاب از آلبرکامو در ایران، او را به ادبیات ما معرفی کرد. زبان محاوره و ساده در نوشتن را، او به اوج رساند و ترجمه آثار آندره ژيد و داستایفسکی را نیز خود بر عهده گرفت. بعد از آشنایی اش با سیمین تمام مطالبی را که مینوشت ابتدا به سمع و نظر همسر میرساند و به نقد ها و نظرات او دل می سپرد و بعد آن را منتشر میکرد.
از جمله کتاب های او می توان به نفرین زمین، نون والقلم، مدیر مرسه، سرگذشت کندوها، زن زیادی، سه تار، از رنجی که می بریم، خسی در میقات و .. اشاره کرد.
راستی داشت یادم ميرفت خانه قدیمی سیمین و جلال واقع در خیابان دزاشیب تهران به موزه تبدیل شد و “خانه ادبیات ایران” نام گرفت؛ محفلی که برای گرد آمدن هنرمندان و نویسندگان ایجاد شد.
خلاصه که زوایای زندگی آل احمد سرشار از نکات جالب و جذاب است که با خواندن تک تک آثارش میتوان به آن ها پی برد و از تجربیات و نظرات منتقد و نویسنده ای بزرگ مطلع شد.