داستان های کوتاه آمریکای لاتین، گردآوری شده توسط روبرتو گنسالس اچه وریا
“سوغات سرزمین جادو”
آن قسمت از امریکا که با داستانهای عجیب و غریب و افسانهی مردمانِ متفاوت همراه است، در جنوب این قاره واقع است و به آن میگویند؛ امریکای لاتین. اهالیاش آدمهاییاند که سرنوشتشان با طلسم و جادو و نفرینهای اجدادی گره خورده و داستانهایی که دربارهشان وجود دارد رازآلود و اسرارآمیز است. کتاب «داستانهای کوتاه آمریکای لاتین» نیز مجموعهای است از داستانهایی با همین ویژگیهای مرموز و آدمهایی که گاهی به اندازهی خویشاوندانمان برای ما آشنا هستند و با آنها احساس نزدیکی میکنیم؛ گاهی شگفتآورند و باورهایشان با خرافات و گاهی هم جنبل و جادو پیوند دارد. داستانهای این مجموعه را که «روبرتو گنسالس اچهوریا» گردآوری کرده متعلق به نویسندگانی از اینور و آنور امریکای جنوبی است؛ گواتمالا، پِرو، آرژانتین، برزیل و… اما ویژگیهای مشابهی در قصه و روایت همه ی آن ها وجود دارد.
عبدالله کوثری با همان دقت و مهارت همیشگیاش در ترجمهی آثار متعلق به ادبیات امریکای لاتین، به ترجمهی داستانهای این مجموعه پرداخته است تا در نهایت اثری پیشرویِ خواننده قرار گیرد که لحن و زبان آن حفظ شده و همچنان حال و هوای بومی داستانها برای خواننده ملموس و قابل درک باشد. گاهی داستانهایی که از نظر زمانی قدیمیترند، نثری کهن و جذاب به خود گرفتهاند که این ویژگی را میتوان در داستانهای «حکایتی از ماجراهای رزمی و عشقی» و «اندر حکایت جدا شدن مردان از زنان» و… پیدا کرد. این مجموعه نه تنها مترجمی بسیار خوب دارد بلکه جذابیت خود را مدیون «روبرتو گنسالس اچهوریا»، گردآورندهی این آثار است؛ که طوری داستانها را انتخاب کرده که انگار تمامشان حلقههایی از یک زنجیر واحد هستند. نوعی یکپارچگی و انسجام در کل مجموعه به چشم میخورد که میتواند نشأت گرفته از فرهنگ غالب در سرزمینی باشد که این داستانها در گوشه و کنارش توسط نویسندگان متفاوتی به نگارش درآمدهاند.
اشاره به یک موضوع خاص از میان بیشمار موضوعاتی که در هر داستانِ این مجموعه وجود دارد، دشوار است با اینهمه تعدادی از آنها بیشتر در ذهن میمانند. مثل داستانِ «سوزنبان» که دربارهی یک سوزنبان بازنشسته است و برای یک مسافر تازهوارد داستانِ قطارهایی را تعریف میکند که در تمامِ دوران کاریاش از ایستگاه راهآهن گذشتهاند و به سوی مقصدهای مختلفشان رفتهاند، این داستان در کنار جذابیت روایتاش میتواند به یک داستان نمادین هم شبیه باشد که در آن قطار، گذر عمر و زندگی را نشان بدهد و ایستگاهها، نقاط فراز و نشیب یک زندگی باشند. شاید همهچیز بستگی به برداشت خواننده داشته باشد.
داستان «درخت» نیز داستان جذاب دیگری است دربارهی زنی که همواره احساس میکند نادان و احمق است؛ بی آنکه دلیلش را بداند با مردی ازدواج کرده و بعد زندگیاش به رکود و سکون میرسد. خواننده در این داستان در کشف و شهودی نه چندان خوشایند با شخصیت اصلی همراه میشود. در جایی از داستان، راوی به ذهن زن میرود و نتیجهای که از زندگیاش گرفته را برایمان تعریف میکند؛ «دیگر دوستش نداشت اما دیگر رنج نمیبرد، برعکس بیهیچ مقدمه احساس رضایت و آرامش سراپاش را فراگرفته بود. هیچچیز و هیچکس دیگر نمیتوانست آزردهاش کند. شاید خوشبختی واقعی در این است که باور کنیم که خوشبختی را برای همیشه از دست دادهایم فقط آن وقت میتوانیم بیامید یا هراس زندگی کنیم، فقط در آن زمان میتوانیم از شادیهای ناچیز که بیش از هر چیز دیگر دوام میآورند، لذت ببریم».
این مجموعه میتواند یک سوغاتی باشد که سرزمین جادوها برایمان به ارمغان آورده و قادر است انتظار هر خوانندهای را برطرف کند. چه خوانندهای که با هدف سرگرم شدن داستان میخواند و چه خواننده ای حرفهای که جزئیات هر داستانی برایش اهمیت دارد. . یکی از توصیفات دلنشین این کتاب متعلق به داستانِ «قصهی گیسو» است، دربارهی دختری که از دریچهی صومعهاش به تماشای جهان مینشیند. «میگل آنخل آستوریاس» نویسندهی این داستان در قسمتی از اثر به توصیفِ فضایِ آنسوی دریچه میپردازد:
«اسب، گاری، مرد، کودک از پیش چشمش میگذشتند. تصاویری جان یافته بر زمینهی روستا زیر آسمانی که جلوهی آرامش چهرهی هوشیار سنگآبها را که چون خدمتکارانی پیر با اندوهی قدیمی گرداگرد آب نشسته بودند مسحور میکرد. و این تصاویر به عطرهایی آغشته بود؛ آسمان بوی آسمان میداد، کودک بوی کودک، کشتزار بوی کشتزار، گاری بوی کاه، اسب بوی بوتهی پیر گل سرخ، مرد بوی قدیس، سنگآب بوی سایه، سایه بوی فراغت یکشنبه و فراغت روزِ خدا بوی رختهای تازه شسته».
کتاب صوتی داستان های کوتاه آمریکای لاتین که توسط “روبرتو گنسالس اچه وریا” گردآوری شده است را می توانید از سایت نوار دانلود کنید.