کلمهی رمان از ریشهی فرانسویِ nouvelle به معنای “جدید” گرفته شده است. رمان، متنی روایتگر و داستانی است که در قالب نثر نوشته میشود.
در گذشته کلمهی رُمان بیشتر برای اشاره به قصههای کوتاه با موضوع عشق به کار میرفت، اما رفتهرفته به یکی از اَشکال ادبی تبدیل شد.
علت وارد شدن کلمهی رمان فارسی به جای کلمهی نووِل به زبان ما را میتوان در نزدیکی بیشتر ایرانیانِ متجدد و واردکنندهی محصولات فرهنگی به ایران به زبان فرانسه دانست.
از ویژگیهای رمان میتوان به مفصلتر بودن داستان نسبت به داستان کوتاه اشاره کرد. از نظر حجم نیز رمان فضای بیشتری را به خود اختصاص میدهد. شخصیتها بیشتر هستند و از محیط تأثیر میگیرند و تغییر میکنند و رمان با تحول و تغییر شخصیتها تکامل پیدا میکند.
در رمان، شخصیتهای داستان با تمامیّت زندگی رو در رو هستند. رمان، دارای فضای کافی برای گسترش و تکوین طرح و نقشههای توصیفی، زیبا و بلند است.
انواع رمان از لحاظ ژانر و دستهبندی کلی عبارتنداز: رمان عاشقانه، اجتماعی، طنز، پلیسی، معمایی(کارآگاهی)، تخیلی، ترسناک، درام، تراژدی، تاریخی، علمی و سیاسی است. البته از نظر نویسندگان و منتقدان، رمانها میتوانند دستهبندی جزئیتری نیز داشته باشند.
پیدایش رمان فارسی
دورهی اول رماننویسی در ایران بین سالهای 1253 تا 1320 است. ورود رمان به ایران با ورود مدرنیته در زمان قاجار همراه بود. رُمان فارسی با کتاب سرگذشت حاجیبابای اصفهانی به قلم و ترجمهی میرزاحبیب اصفهانی آغاز میشود. این رُمان سرشار از حقایق تاریخی و اجتماعی عصر قاجار، لطایف و بدایع، آداب و رسوم و عقاید ایرانیان و شیوۀ مملکتداری پادشاهان قاجار است.
رمان فارسی رمان در ایران از آغاز قرن بیستم رواج یافت و اگرچه دارای سابقهی طولانی کلاسیک نسبت به غرب نیست، اما از لحاظ زیباییشناسی و نوع کلاسیک خود، دارای جایگاه بالا و پراهمیتی در تاریخ ادبیات فارسی ایران است.
از جمله داستان (رمان)های این دوران میتوان به سیاحتنامهی ابراهیمبیگ اثر زینالعابدین مراغهای اشاره کرد. نثر این دوره بیشتر ملیگرایانه، اجتماعی، عاشقانه و سیاسی بوده است.
آثار زیادی از این دوره به جای مانده که تعدادی از آنها با تغییراتی روبهرو بودهاست که عبارتنداز: شمس و طغرا، عشق و سلطنت، دامگُستران، لازیکا، دلیران تنگستان، پریچهر، دارالمجانین، دسیسه و… .
تولد رمان فارسی و عوامل رشد آن
ریشههای رمان، از سرچشمهی تحولات فرهنگی و اجتماعیِ سدهی هفدهم و هجدهم به وجود آمدهاست. در نقاط عطف تحولات تاریخی، مضمونهای اساسی و شیوهی ساخت و پرداخت رمانها به مرور زمان تغییر میکند.
آثار هر دوره دارای مشخصات کلی است که از وضع فرهنگ و اجتماع، باورهای مسلّط روشنفکری و طرز تلقی نویسندگان از وظیفهی ادبیات ریشه میگیرد. این ویژگیها، هر دوره را از دیگر دورهها متمایز میکند.
اما رماننویسی به شیوهی متداول غرب از دوران مشروطه آغاز میشود. در دهههای پایانی سدهی نوزدهم، روشنگران ایرانی با ستایش تمدن غربی مدرنیته را پذیرفتند.
آخوندزاده، آقاخان کرمانی، طالبوف و مُلکم خان پذیرفتن تمدن غربی را تنها راهحل مسائل ایران؛ که به زعم آن از سنتهای کهنِ بازدارندهاش نشأت میگرفت، میدانستند.
گسترش سوادآموزی به عنوان یکی از پیامدهای مدرنیته، جمعیت رمانخوان را افزایش داد و با ایجاد بازار کتاب به لحاظ اقتصادی نیز به رشد و گسترش رمان کمک کرد.
صنعت چاپ نیز سرعت انتشار آگاهی و نشر رمان را نسبت به گذشته ممکن کردهاست. اهمیت چاپ در پیدایش و شکوفاییِ رمان حیاتی است به شکلی که تصور رمان بدون چاپ تقریباً ناممکن است. چاپ و انتشار در شمارگان بسیار در معیارسازیِ زبان؛ که خود از پیششرطهای پیدایش رمان است، اهمیت ویژهای دارد.
انتقاد از شرایط نابهسامان نظام سیاسیِ حاکم بر جامعه و مبارزه با خُرافهپرستی رسالت نویسندگان این دوره محسوب میشود. از لحاظ فنّی میتوان گفت اولین رمان فارسی را میرزا فتحعلی آخوندزاده در سال 1253 به نام”ستارگان فریبخورده” نوشت. یک رمان نه چندان بلند تاریخی که حوادث و اتفاقات عهد صفویه را به تصویر میکشد و دارای نگاه انتقادی است.
حد فاصل رماننویسی کلاسیک و مدرن چه بود؟
قبل از شکلگیری و ادامهی روند رماننویسی در دورهی جدید، رمان اجتماعی شکل گرفت که از نمونههای آن میتوان به “مجمع دیوانگان” از صنعتیزاده، “روزگار سیاه” از عباس خلیلی و “شهرناز” از یحیی دولت آبادی اشاره کرد.
ین نویسندگان در کتابهایشان رویکرد و نگاه انتقادی-اجتماعی به جامعهی ایرانی در آن دوره داشتهاند.
محتوای رمان اجتماعی دو موضوع مهم را مورد بررسی قرار میداد که عبارتند از:
1- وضع زنان و حقارتها و مفاسدی که در آن دوره گریبانگیر آنان بود.
2- فساد اداری و نابهسامانی فرهنگی جامعه. رمان اجتماعی به دلیل نزدیکی فضای ذهنیِ مردم جایش را به سرعت میان اندیشهها باز کرده و عوامل رشد در دورههای بعدی رماننویسی را فراهم کرد.
پیدایش رمان مدرن
نخستین قدم در خواندن رمان، تأثیر گرفتن خواننده از محتوای داستان است تا زمانی که کل داستان را درک کند. رمان، مفهومی ذهنی است و فضایی دارد که بدون شرکت خواننده تکمیل نمیشود. به این معنا که زمانی که نویسنده دست به خلق شخصیتهای رمان میزند، به توانایی و درک و تصویرسازی خواننده ایمان دارد و متن رمان را با مسیر ذهنیِ خواننده همراه میکند.
رمان به طرزی متفاوت با دیگر انواع ادبی از همان آغاز پیدایش پیوسته در حال تغییرات بنیادین بودهاست. رمان گذشته از هر چیزی یک ساختار تجربی است و همزمان با تغییر جامعه و تجارب، تغییر کردهاست.
در نظام ادبی فارسی، تمایل روشنی به شکل بلند و کوتاه نثر دیده نمیشود و در دههی 20 شمسی حتی لفظِ مشخصی برای تفکیک گونههای روایتی وجود ندارد.
محمدعلی جمالزاده در مجموعه داستان “یکی بود، یکی نبود” واژهی رمان و حکایت را مترادف و در کنار هم به کار میبرد. وی رمان را در معنای عام داستانسُرایی نشانده و بین گونههای روایی تمایزی قائل نیست.
اینکه جمالزاده مجموعه داستان کوتاه خود را رمان میداند نشان میدهد که از لحاظ ساختاری و فنی، تمایزی در گونههای داستانی در نظر نمیگیرد و تنها ویژگیِ روایی بودن و شکل داستان برایش کافی است تا آن را رمان بداند. میتوان گفت جمالزاده با این مجموعه، مهمترین حادثهی تاریخ ادبیات در دورهی مدرن را رقم زد.
اولین رمان فارسی مدرن در ایران
پس از جمالزاده، صادق هدایت از سردرمداران نوولنویسی در قالب بلند است. او در سال 1315 پس از بازگشت از هند، رمان خود را در تهران به نام بوف کور به پایان رساند.
بوف کور که از شاهکارهای رمان فارسی مدرن در ایران محسوب میشود سبکی متمایل به سوررئالیست دارد و تراوشات ذهنی نویسنده در آن به خوبی نمایان است.
در ادامهی نویسندگان دورهی معاصر میتوان به بزرگ علوی، صادق چوبک، جلال آل احمد و ابراهیم گلستان اشاره کرد. واضح است که ذهن انتقادی نویسنده که جلوههایش را میتوان در واقعگرایی و توجه به روابط بین فضای داستان دید، در خلق جهان واقعگرای رمان فارسی تا چه میزان تأثیرگذار است. هرچه به زمان حال نزدیک میشویم، توجه به نوع ادبی رمان فارسی هم بیشتر میشود؛ به گونهای که در دورهی بیست ساله یعنی 1300 تا 1320، ترجمه و انتشار رمانها نسبت به دورهی قبل از لحاظ حجم چهار برابر شدهاست. از این پس نوع ادبیِ رمان در این دوره استقلال و فردیت بیشتری مییابد و با پیدایش نقدِ ادبی، ترجمهی دو یا چند باره نیز شدت میگیرد.
نویسندگان پیشرو و صاحبسبک رمان فارسی
بعد از دههی 40، غلامحسین ساعدی و هوشنگ گلشیری با وارد کردن تکنیک تازهای در نگارشِ آثارشان با ایجاد طیف جدیدی از قصه در حد فاصل زندگی سنتی و نو، همچنین محمود دولت آبادی با واقعگرایی متأثر از مکتب ماکسیم گورکی در نوشتههایش ، هر کدام بخش عمدهای از تحول داستان فارسیِ سالهای بعد از دههی چهل را به خود اختصاص دادند.
احمد محمود، علی محمد افغانی، نادر ابراهیمی و پس از آنها نویسندگانی چون سیمین دانشور، غزاله علیزاده و گلی ترقی چهرههای شاخص رماننویسی مدرن به شمار آمدند و با شیوهی تازهای در ادبیات مسیر جدیدی را در رماننویسی معاصر گشودند.
رمان مدرن فارسی علیرغم تأثیر مشابهی که از لحاظ فرمی به آثار غربی دارد، نگاه سنتی خود را به موضوعات حفظ کرده است. از نمونههای رمان فارسی مدرن میتوان به بوف کور از صادق هدایت، سنگ صبور از صادق چوبک، همسایهها از احمد محمود، کلیدر از محمود دولت آبادی، ملکوت از بهرام صادقی، سووشون از سیمین دانشور و … اشاره کرد.
شنیدن رمان صوتی چه لذتی به همراه دارد؟
محققانی که درباره تأثیر ادبیات روی انسان مطالعه میکنند، دریافتهاند که مثل هر چیزی دیگری تمرین روی یک موضوع توانایی ما را در آن موضوع بهبود میبخشد.
ممکن است در مسیر درک زندگی و توجه به آن، تجربیات حاصل از خواندن رمان را وارد شخصیت خود کنیم و در نتیجه “خود” تازهای داشته باشیم که شکلی نویافته است. ادبیات تلاش فکری بیشتری نیاز دارد؛ و به این ترتیب فرصتهای بیشتر و جدیتری برای تمرین، مهارتهای هوش هیجانی، در اختیار ما قرار میدهد. مهارتهایی از قبیل همدلی و آگاهی و نظارت بر احساساتمان.
رمان ذهن خواننده را از بسیاری بندها رها میکند و به او حس دلپذیری از آزادی و رهایی میبخشد. ما با شخصیتهای رمانها “همذاتپنداری” میکنیم. خودمان را در موقعیت آنان قرار میدهیم، در غم و شادی آنان همدلانه شریک میشویم و از خود میپرسیم اگر جای آنان بودیم در مواجهه با آنچه سرنوشت سر راهشان قرار داده چه واکنشی نشان میدادیم.
شنیدن رمان صوتی؛ تجربه هزار زندگی نازیسته
در نتیجه رمان ما را در موقعیتی تازه قرار میدهد تا از دریچهای نو به دنیای اطرافمان بنگریم. ما در هر رمان شاهد تغییر و تحول شخصیتها هستیم و حس همذاتپنداری ما نیز در اثر همین تغییرات متحول میشود. بنابراین، معیارهای ما برای قضاوت به تدریج دگرگون میشود و همۀ این دستاوردها میتواند در خدمت تعالی اندیشه قرار گیرد. کشف روابط میان مفاهیم رمان از طریق شنیدن به ما کمک میکند در رسیدن به نوعی کشفِ تجربههای دلپذیر قدم برداریم. بنابراین، به خاطر اینکه ممکن است به خاطر دلمشغولیها و فعالیتهای روزمره از خواندن رمان دور شویم؛ با توجه به طولانی بودن آن، شنیدن رمان صوتی به تجربۀ دریافت زیباییشناختی زبان به ما کمک کرده و دریچۀ جدیدی از نگاه به زبان و ادبیات به روی ما میگشاید.
آلبرت انیشتن میگوید: “تخیل مهمتر از دانش است” و با این تأکید میخواهد اهمیت تخیل را نشان دهد.
همهی دستاوردهای فناوری امروز بشر محصول تخیل آدمهایی است که رویاهای خود را جدی گرفتهاند. رمان از یک سو محصول تخیل نویسنده است و از سوی دیگر مولّد تخیل در ذهن خواننده، به همین خاطر خیال در رمان هم فرآیند است و هم فرآورده.
شنیدن رمان تصویرسازی و تخیل داستان را دوبرابر میکند زیرا شنیدن صدای خواننده به علت داشتن لحن باعث لذت بیشتری نیز میشود. خواندن و شنیدن رمان قدرت تخیل ما را بهبود میبخشد، زیرا همهی آنچه را میخوانیم و میشنویم، تصور میکنیم و اجازه میدهیم ذهنمان اندیشههای داخل رمان را تخیل کرده و دنیای اطرافمان را زیباتر و آگاهانهتر ببینیم.