قمارباز اثر داستایوفسکی | روسها چطور عاشق میشوند؟
آلکسی ایوانیچ، راوی خوشزبان و پُر حرف این کتاب را یک آدم وراج ندانید! او یک روسیِ خوشمشرب است که هرجا بخواهد دندان روی جگر میگذارد و لام تا کام حرف نمیزند اما اگر قرار باشد خودی نشان بدهد و بهخصوص زبان آن یارو فرانسویه را ببندد تا دلتان بخواهد شیرینزبانی میکند.
راوی این کتاب فقط یک قمارباز کارکشته نیست، او یک عاشق تمام عیار نیز هست که گاهی دلش میخواهد از شدت عشق و جنون، معشوقهاش را خفه کند اما بعد معترف میشود که؛ «اگر دست به کشتنت بزنم، ناچار میشوم خودم را هم بکشم، ولی خب تا جایی که ممکن باشد کشتن خودم را به تاخیر میاندازم بلکه درد بیدرمان بیتو بودن را احساس کنم». عشقهای روسی این طوریاند، حتی شدیدتر از این، آنهم با وجود رقبای جدی و سرسخت و ثروتمند!
باید یادداشتهای آلکسی بینوا را بخوانید تا دستتان بیاید روسها چطور عاشق میشوند؟!
البته راوی کتاب «قمارباز» معلم سرخانهای بیش نیست، او برای ژنرالی در شرف ورشکستگی کار میکند در حالیکه تنها امید ژنرال و خانوادهاش مادربزرگی است که هرلحظه امید میرود خبر مرگش برسد و ثروت هنگفتی نصیب خانواده شود. ژنرال بیچاره هم دل به زنی به نام بلانش بسته و به مارکی دگریو یعنی همان یارو فرانسوی (بر ما خُرده نگیرید! راوی از سر خشم و غیظ اینطوری خطابش میکند) مقروض است. اما از آنجایی که زندگی شبیه یک قمار بزرگ است ناگهان ورق برمیگردد و اوضاع طور دیگری رقم میخورد و هرکدام از شخصیتها سرنوشتی پیدا میکنند. آلکسی ایوانیچ در همین فراز و فرودهاست که از خودش میپرسد؛ «نکند هنوز ابا دارم که اقرار کنم از دست رفتهام و دیگر امیدی نیست؟ ولی خب اگر از دست رفته باشم، مگر نمیشود از نو برخیزم؟»
خواندن کتاب قمارباز بهعنوان یکی از آثار ادبیات کلاسیک بر هر خوانندهی حرفهای واجب است، آن هم در حالی که فئودور داستایفسکی این کتاب را تنها در طی ۲۶ روز نوشته است و این نشاندهندهی چهچیزی است جز نبوغ و قدرت یک نویسنده در نوشتن؟
کتاب صوتی قمارباز را می توانید از نوار دانلود کنید. این کتاب تاکنون توسط ناشران مختلفی به چاپ رسیده است.